قضا را کرگسی بود اندران کوه
قوی هیکل بسان ابر اندوه
میان کرگسان سنپات نامش
در افتادند میمونان به دامش
به شادی بهر صیدشان شده پیش
که دیده چند روزی روزی خویش
دل شان از نهیب چنگ سنپات
ز خود رفته چو رنجورانِ هیهات
هنون گفتا جتا یو خوش کسی بود
به ظاهر گرچه او هم کرگسی بود
چگونه بهر کار رام جان داد
مثالش چون به این کرگس توان داد؟
که این چون آن نه ننگ و نا م خواهد
هلاک قاصدانِ رام خواهد
خبر چون از جتایو یا فت سنپات
به مرگ او تاسف خورد هیهات
بگفت ای وحش آخر از کجایی
که آید از تو بوی آشنایی
بگو حال جتایو با من از سر
که چون جان داد دور از من برادر
هنون آن سرگذشت غیرت آموز
منقح گفت یک یک تا به آن روز
به زاری گفت گر گس کای وفا جو
برادر بود با من خود جتایو
من و او از هوا روزی به پرواز
به قصد آسمان کردیم پرواز
نوردیدیم تا ماهی هوا را
خجل کردیم نسرینِ سما را
ازین ترک ادب خورشید والا
سرافشاند آتش غیرت ز بالا
جتایو ضعف کرد از گرمی مهر
به حال او مرا آمد به دل مهر
گرفتم زیر پر بهر امانش
ز بال خویش دادم سایبانش
سلامت ماند او از گرمی خور
مرا از تابش او سوخت شهپر
شدم پروانه شمع آسمان را
بسنجیدم به بال و پر زمان را
بیفتادم درین جا بی پر و بال
شد از عمرم هزار و چارصد سال
درین مدت ز حال آن برادر
نشد معلوم این مهجور غمخَو ر
کنون بش نیدم از تو این خبر را
که از غم پاره می سازم جگر را
دگر گفتا مرا بیتابیی هست
که صد فرسنگ بینم چون کف دست
همی بینم کنون سیتا به لنکاست
به باغ دیوکان آن روی دریاست
چو عذر بی پری گفتم به یاران
نیارم همرهی با غمگساران
سپارس نام فرزندی مرا هست
که در مرغانست چون عنقا زبردست
دهم همراه بهر کینه کوشی
کند در کار یاران جانفروشی
سپارس را چو زین معنی خبر شد
همان دم بهر خدمت جلوه گر شد
سپارس را سپارش کرد بسیار
ز یاران رخصتی گشت آن وفادار
ازین مژده دلیرانِ قوی دست
به شادی رقصها کردند چون مست
هنون گفتا چه شاید شاد گشتن
ز دریا چون توان آسان گذشتن
جوابش داد انگد کای هواخواه
چو امروز آخر آمد، گشت بیگاه
همان بهتر کز اندیشه برآییم
ز خورد و خواب آسایش نماییم
به غم شب سر فرو یازیم در جیب
که تا فردا چه ظاهر گردد از غیب
چه خوش گفتند پیران جگر سوز
غم فردا نشاید خوردن امروز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی درباره یک کرگس قویهیکل به نام سنپات و برادرش جتایو روایت میشود. سنپات به دام میمونان افتاده و از غم و نگرانی برادرش جتایو که به خاطر گرمای خورشید بیمار شده بود، دلشکسته است. جتایو توسط سنپات زیر پر و بالش محافظت میشود تا از آسیب دور بماند. در ادامه، سنپات از سرگذشت و درد جتایو برای دیگر کرگسها میگوید و از غم دوریاش از برادرش مینالد.
او همچنین از پرندهای به نام سپارس یاد میکند که فرزند اوست و قرار است به دیگر یاران کمک کند. سنپات و یارانش به شادی و رقص میپردازند، اما یکی از آنها به خطرات و مشکلات آینده اشاره میکند و توصیه میکند تا از اندیشههای منفی امروز پرهیز کنند و به فردا بیندیشند. در نهایت، پیران به نیازی که برای آرامش در زمان حال و نگرانی نکردن از فردا داریم، تأکید میکنند.
هوش مصنوعی: در این کوه، موجودی شبیه به کرگس وجود دارد که بدنی بزرگ و قوی دارد و مانند ابرهایی که غم و اندوه را به همراه دارند، به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در میان کرگدانها، نام سنپات به زبانها افتاد و میمونها به دام او افتادند.
هوش مصنوعی: به خاطر خوشحالی شکارشان، به جلو آمدهاند، تا چند روزی به روزی خود برسند.
هوش مصنوعی: دلهایشان از صدای چنگ سنپات به شدت متاثر شده و به حال رنجوران درآمده است.
هوش مصنوعی: هنون گفت که تو شخص خوشاخلاقی هستی، اما در واقع شاید در درون خود مانند یک کرگدن باشی.
هوش مصنوعی: چطور میتوان جان را برای انجام کاری تسلیم کرد، در حالی که نمیتوان به کرگس اختیاری داد؟
هوش مصنوعی: این شعر به این معنا است که اگرچه این موضوع مانند آن نیست، اما هیچ لکه ننگ و عیبی نخواهد داشت و در عوض، پیامرسانان را با آرامش و اطمینان از خطرات نجات خواهد داد.
هوش مصنوعی: وقتی خبر مرگ او به گوش رسید، همه از این موضوع ناراحت شدند و افسوس خوردند.
هوش مصنوعی: ای حیوان، از کجا میآیی که بوی آشنایی از تو به مشام میرسد؟
هوش مصنوعی: بگو حال جتا با من چگونه است، چرا که وقتی جان داد، دور از من برادر است.
هوش مصنوعی: حالا داستانی را که جزو درسهای عبرت است، با وضوح بیان میکنم، از ابتدای آن تا روزی که به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: با ناله گفت که اگر گربهای وفادار بود، برادر من با من چنین نمیکرد.
هوش مصنوعی: من و او یک روز تصمیم گرفتیم به آسمان پرواز کنیم و از هوای دلپذیر لذت ببریم.
هوش مصنوعی: ما تا جایی پیش رفتیم که حتی ماه هم از ما شرمنده شد و گل نسرین در آسمان را تحت تأثیر قرار دادیم.
هوش مصنوعی: خورشید با عظمت و والایش به خاطر نبود ادب، آتش غیرت را از بلندی میافشاند.
هوش مصنوعی: حالت او به قدری متاثرکننده است که من هم از محبتش به دل خودم راه یافتهام. گرمای عشق او، روح مرا به شدت تحت تأثیر قرار داده و من با خودم فکر کردم که این احساس چقدر عمیق است.
هوش مصنوعی: من برای محافظت از او زیر بال و پرم او را پناه دادم.
هوش مصنوعی: او از حرارت خورشید در امان است، اما من به خاطر روشنایی او سوزانده شدم.
هوش مصنوعی: من مانند پروانهای شدهام که به شمع آسمان نزدیک میشود و در این حال بال و پر خودم را با زمان مقایسه میکنم.
هوش مصنوعی: در اینجا در حالتی بینوا و بدون امکانات افتادهام و انگار که از عمر من هزار و چهارصد سال گذشته است.
هوش مصنوعی: در این مدت خبری از حال آن برادر نیست و این معشوق که در دوری به سر میبرد، بسیار افسرده و غمگین شده است.
هوش مصنوعی: الان از تو خبری شنیدم که به خاطر غم، جگرم را پاره پاره میکنم.
هوش مصنوعی: دیگری گفت که من ناآرامی در دل دارم و احساس میکنم که فاصلهای به اندازه صد فرسنگ را میتوانم با دستانم حس کنم.
هوش مصنوعی: هم اکنون سیتا را در لنکاست میبینم، در باغ دیوکان که آنجا چهرهاش همچون دریا است.
هوش مصنوعی: وقتی دلیل بیپری و ناتوانیام را به دوستانم گفتم، دیگر نمیتوانم با کسانی که غمگین هستند، همقدم شوم.
هوش مصنوعی: فرزندی دارم به نام سپارس که در میان پرندگان مانند عنقا، که مخلوقی افسانهای است، بسیار برتر و ممتاز است.
هوش مصنوعی: کسی که بخواهد به خاطر کینهای که در دل دارد، در کار دوستانش خیانت کند، در واقع جان خود را به خطر میاندازد.
هوش مصنوعی: چون سپارس از این معنا آگاه شد، فوراً برای خدمت آماده و جلوهگر شد.
هوش مصنوعی: سپارس به دوستانش دستور داد که به او کمک کنند و به خاطر وفاداریاش به او اجازه دادند تا این کار را انجام دهد.
هوش مصنوعی: افراد دلیر و قوی از این خبر خوش شاد شدند و مانند آدمهای سرمست به رقص و شادی پرداختند.
هوش مصنوعی: هنوز میگوید که آیا ممکن است از دریا شاد شد، در حالی که عبور از آن آسان است؟
هوش مصنوعی: او به او پاسخ داد که ای دوست، امروز که پایان کار است، دیگر وقت مناسبی نیست.
هوش مصنوعی: بهتر است که از افکار و خیالات بیرون بیاییم و به جای خواب و خوردن، به دنبال آرامش واقعی باشیم.
هوش مصنوعی: در دل شب، با غم و اندوهی که داریم، به انتظار فردا مینشینیم و منتظریم ببینیم چه لطف و رحمت جدیدی از ناپیدا برایمان آشکار خواهد شد.
هوش مصنوعی: پیران دانا به درستی گفتهاند که غم و نگرانی دربارهی آینده، نباید باعث ناراحتی امروز ما شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.