برت آن کفش چوبین بست بر سر
عزیزش داشت از صد تاج گوهر
به نومیدی از آنجا باز گردید
نیامد رام تنها باز گردید
برون شهر اود آمد بایستاد
ستر گن را به شهر اندر فرستاد
که تو در قلعه پیش مادران باش
به خدمتگاری شان پاسبان باش
مرا در شهر رفتن خوش نیاید
که از رفتن به جان وحشت فزاید
به شهر اکنون چه بینم رفته جسرت
به آنجا خود نه رام است و نه جسرت
همان بهتر که بی دیدار خویشان
نبیند چشم پر خون جای ایشان
همانجا خانه کرد و ماند یک چند
به یاد رام جانش بود خرسند
نهادی کفش او بر تخت ناموس
سحرگاه آمدی کردی زمین بوس
ستاده دست بسته با وزیران
صلاح ملک جستی از امیران
شنیدی گفتۀ ایشان کماهی
بدین تدبیر راندی کار شاهی
به هجر رام از بس مبتلا بود
طعامش بی نمک برگ گیا بود
بسان رام مو ژولیده بر سر
گلیم فقر چون او کرده در بر
زمین خواب شب کندیده خفتی
به نزدیکان خود این راز گفتی
که هر گه رام را خاکست بالین
مرا باید از او خوابید پایی ن
از آن سازم مغاک این خوابگه را
که نتوانم برابر خفته شه را
نیاید از ادب بر سر خاک خوابم
که پیش رام من کی در حسابم؟
بدینسان می شدی بود و غنودش
هزاران آفرین بر ماند و بودش
ز بعد رخصتش؟ رام صف آرا
به لچمن گفت کین زهاد صحرا
به خود سر گ وشی ای دارند هر یک
همانا از من آزارند بی شک
وگرنه وحشت شانرا سبب چیست
مزاحم خلوت شانرا دگر کیست؟
برادر گفت کاین یزدان شناسان
ز دیوانند روز و شب هراسان
جگر زان فتنه کیشان ریش دارند
غم ما از غم خود بیش دارند
صریح این حرف با ما می نگویند
نهان لیکن صلاح وقت جوین د
که یا از مفسدان کن پاک صحرا
و یا رو، جای دیگر ساز مأوا
شنید و ماند خاموش آن وفا جو
ز بعد چند روزی گفت با او
به دل دارم کنون عزم روارو
زمن این کنکش معقول بشنو
درین صحرا مناسب نیست بودن
درِ آزار خود نتوان گشودن
ز چترِکوت باید رفت بس دور
به نزدیک است ازینجا اود معمور
دهد آزارِ ما آمد شد خلق
کجا طاعت، کجا آمد شد خلق
هجوم خلق بس درد سر آرد
خلل در عزلت از طاعت برآرد
دگر آن زاهدان اینجا نماندند
ز همت مرکب دل پیش راندند
در آن صحرا دگر نگرفت آرام
به سیر دشت وندک کرن زد گام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از برت و عشق او به رام روایت میشود. برت از غم دوری رام و احساس تنهایی رنج میکشد و نمیتواند به شهر برود چون ترس دارد که بر عدم حضور رام بیفتد و خاطرات دردناک را ببیند. او در خارج از شهر میماند و به خاطر یاد رام غمگین است.
پس از مدتی، برت تصمیم میگیرد که به نزد رام برود اما به زاهدان میگوید که در این صحرا نمانند و از آزار و اذیت مردم فرار کنند. زاهدان با استدلال، او را متوجه میکنند که اینجا جای مناسبی نیست و بهتر است که به جایی دیگر برود. در نهایت، برت و زاهدان از صحرا میروند تا در جستجوی آرامش و دوری از آزار مردم باشند.
هوش مصنوعی: او آن کفش چوبی را بر سر محبوبش گذاشت، در حالی که از میان صد تاج ارزشمند نیز برگزیده شده بود.
هوش مصنوعی: به خاطر ناامیدی از آنجا برگردید، چرا که تنها آمدن او، آرامش را به ارمغان نیاورده است.
هوش مصنوعی: در خارج از شهر، او ایستاد و از آنجا فرماندهی را به درون شهر فرستاد.
هوش مصنوعی: تو در قلعه پیش مادران قرار داری و به خدمتگزاری آنها مشغول هستی و وظیفهات حفاظت از آنهاست.
هوش مصنوعی: به من خوش نمیآید که به شهر بروم، زیرا هر بار که میروم، بر ترسم افزوده میشود.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، وقتی به شهر نگاه میکنم، میبینم که شجاعت و دل و جرأت به آنجا رفته، اما خودم نه آرامش دارم و نه جرأت.
هوش مصنوعی: بهتر است که کسی چشمش به دیدن خویشان و بستگانش نیفتد، تا اینکه مانند آن عواطف و دلتنگیهایش، چشمانش پر از اشک و خون باشد.
هوش مصنوعی: او در همان مکان سکونت اختیار کرد و مدتی را آنجا گذراند، چون به یاد رام و روحش خوشحال بود.
هوش مصنوعی: در صبح زود، تو بر تخت گرانبهایی نشستهای که متعلق به محبوب است و به خاطر او، زمین را به احترام او میبوسم.
هوش مصنوعی: کسی که با دستان بسته و در حالی که در جمع وزیران ایستاده است، در تلاش برای بهبود وضعیت کشور است و از فرمانروایان کمک میگیرد.
هوش مصنوعی: آیا شنیدهای که آنان چگونه با ترفندهای خود، کارهای سلطنت را به پیش بردند؟
هوش مصنوعی: به خاطر دوری و جدایی، او آنقدر در درد و رنج به سر میبرد که غذایی که میخورد طعمی نداشت و شبیه برگهای گیاه شده بود.
هوش مصنوعی: مانند اسبی که با یال آشفته بر روی فرشی از فقر نشسته، او نیز در آغوش مشکلات زندگی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: زمین، در خواب شب، به آرامی خوابیده و این راز را به نزدیکان خود فاش کرده است.
هوش مصنوعی: هر زمان که خاکستری بر بالین من نشسته باشد، باید بیدار شوم و نگذارم که به خواب بروم.
هوش مصنوعی: میخواهم جایی بسازم که از خوابگاه این پادشاه بیدار نشود؛ چون توانایی مواجهه با او را ندارم.
هوش مصنوعی: نمیتوانم با بیادبی بر سر خاک خوابیدهام بیفتم، زیرا نمیدانم در برابر پروردگارم چه حساب و کتابی از من موجود است.
هوش مصنوعی: به این ترتیب، تو در حیات خود به شکلی وجود مییافتی که هزاران تحسین بر تو نثار میشد و استمرار وجودت مورد ستایش قرار میگرفت.
هوش مصنوعی: پس از آنکه او (رخصت) را به پایان رسانید، رام صف آرا به جوانی که در لچمن نشسته بود گفت: این (خوبی و زیبایی) از زهاد و عابدان بیابان است.
هوش مصنوعی: هر یک از آنها به خود مشغول است و از من آسیب میبیند، بیتردید.
هوش مصنوعی: اگر ترس آنها بیدلیل است، دلیل وحشتشان چیست؟ و چه کسی دیگر میتواند آرامش آنها را مختل کند؟
هوش مصنوعی: برادر گفت که افرادی که خداشناسی را میدانند، مانند دیوان و پریشان در روز و شب زندگی میکنند و همیشه در اضطراب هستند.
هوش مصنوعی: از آن حوادثی که بر ما میگذرد، دلچرکین و غمگین هستند، ولی غم آنها از غم ما بیشتر است.
هوش مصنوعی: در ظاهر، حرفی را به ما نمیگویند و آن را پنهان میکنند، اما بهتر است در زمان مناسب، به دنبال مصلحت و راهحل باشید.
هوش مصنوعی: بهتر است یا از مفسدان این دشت را پاک کنی یا به مکان دیگری بروی و جایی برای زندگیات پیدا کنی.
هوش مصنوعی: او که به دنبال وفا بود، بعد از مدتی که سکوت کرد، سرانجام با او صحبت کرد.
هوش مصنوعی: در دل خود ارادهای قوی دارم و اکنون میخواهم این کشمکش را به شیوهای منطقی و معقول درک کنم.
هوش مصنوعی: در این بیابان، حضور ناپسند است و نمیتوان در را به روی آزار خود گشود.
هوش مصنوعی: برای اینکه از سایه کوچک به دور بروی، باید خیلی دور شوی، زیرا او در نزدیک اینجا به زندگی ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: کسی که به ما آسیب میزند، دیگران کجا هستند که اطاعت کنند؟ کجا هستند کسانی که فرمانبردار باشند؟
هوش مصنوعی: اقدام دیوانگان مردم باعث ناراحتی میشود و فرد را از عبادت و گوشهنشینی که در آن قرار دارد، بازمیدارد.
هوش مصنوعی: دیگر زاهدان در این مکان باقی نماندند و با تلاش و کیفر عشق، دلهای خود را به سمت مقصد پیش بردند.
هوش مصنوعی: در آن بیابان دیگر کسی آرام نداشت و همگان سرگرم گشت و گذار بودند و قدم برمیداشتند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.