گنجور

 
 
 
مهستی گنجوی

جانا نه هر آنکس که دلی خوش دارد

حال دل بیدلان مشوش دارد

زنهار ز آه من بیندیش که آن

دودیست که زیر دامن آتش دارد

ظهیر فاریابی

چشم تو که ابروی کمانکش دارد

در هر مژه ای هزار ترکش دارد

زنهار برات ما مفرمای برو

با عارضت افکن که خطی خوش دارد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه