مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۹۶ در بستان دوش از غم و شیون خویش میگشتم و میگریستم بر تن خویش آمد گل سرخ و چاک زد دامن خویش والود باشکم همه پیراهن خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در بستان، دیروز از غم و ناله خود میگذشتم و بر حال خود میگریستم. ناگهان، گلی سرخ آمد و دامن من را چاک زد و با دلتنگی به صورت خود نگاه کردم که تمام پیراهنم را به خون آغشته کرده بود.
هوش مصنوعی: دیشب در باغ در حالی که از ناراحتی و گریهای که داشتم، قدم میزدم و بر وضعیت خودم میگریستم.
هوش مصنوعی: گل سرخ آمد و با شگفتی دامن خود را چاک زد، به گونهای که بوی خوشش کل بدنش را در بر گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در دبستان دوش از غم و شیون خویش
میگشتم و میگریستم بر تن خویش
آمد گل سرخ و چاک زد دامن خویش
و آلود اشکم همه پیراهن خویش
چون لاله خودیم آتش خرمن خویش
ما خود شده ایم خار پیراهن خویش
ما را بدو جرعه ساقی از خود برهان
تا چند بسر بریم با دشمن خویش
هست از بن هر موی، مرا بر تن خویش
دشمنکدهای به زیر پیراهن خویش
بستم کمر دشمنی خود به میان
بازم سر دوستیست با دشمن خویش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.