امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » چند رباعی » شمارهٔ ۱ عشق آمد و گرد فتنه بر جایم ریخت عقلم شد و صبررفت و دانش بگریخت این واقعه هیچ دوست دستم نگرفت جز دیده که هر چه داشت درپایم ریخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر به تجربه عشق اشاره میکند که باعث ایجاد فتنه و آشفتگی در روح و عقل او شده است. در این حالت، نه صبر دارد و نه دانش، و در این شرایط هیچ دوستی به کمکش نمیآید، فقط چشمش است که همه چیزش را در پای او میریزد.
هوش مصنوعی: عشق به سراغم آمد و زندگیام را در هم ریخت. عقل و صبرم را از دست دادم و آگاهیام نیز فرار کرد.
هوش مصنوعی: در این واقعه، هیچ دوستی به کمک من نیامد جز چشمانم که هر چه داشتند، در قدمهایم نهادند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق آمد و گرد فتنه بر جانم بیخت
عقلم شد و هوش رفت و دانش بگریخت
زین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت
جز دیده که هر چه داشت بر پایم ریخت
آن موی که سوز عاشقان میانگیخت
کز یک شکنش هزار دلداده گریخت
آخر اثر زمانه رنگی آمیخت
تا در کفش از موی سیه پاک بریخت
دل باز چو بر دام غم عشق آویخت
صبر آمد و گفت خون غم خواهم ریخت
بس برنامد که دامن اندر دندان
از دست غم آخر به تک پای گریخت
در مرو پریر لاله انگیخت
دی نیلوفر به بلخ در آب گریخت
در خاک نشابور گل امروز آمد
فردا به هری باد سمن خواهد ریخت
عشق آمد و گرد فتنه بر جانم بیخت
دل خون شد و عقل رفت و صبرم بگریخت
زاین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت
جز دیده که هر چه داشت در پایم ریخت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.