گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

هر چه درین چره کهن ساختند

قالبی از بهر سخن ساختند

لیک نیفتاد به روی ز می

قالب این سکه به از آدمی

زنده به جز آدمیان نیست کس

کادمی از ناطقه زنده است و بس

پس چو چنین است سخن جان ماست

وانکه بد و زنده بود زان ماست

این خرد و نطق که زان تواند

هر دو به هم شیرهٔ جان تواند

گر به خرد گنج نهان داده‌اند

لیک کلیدش به زبان داده‌اند