گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

دل با درد را کجا یابند؟

گونه زرد را کجا یابند؟

یار اندوه بی دلان، چه خوش است؟

نفس سرد را کجا یابند؟

خوبروی من از بتان فرد است

این چنین فرد را کجا یابند؟

چون منی کو که حال من پرسد

یار همدرد را کجا یابند؟

صبرم از دست غم گریخت، کنون

آن جهانگرد را کجا یابند؟

هر که در عشق جان دهد مرد است

این چنین مرد را کجا یابند؟

سگ کویی ست خسرو اندر عشق

شیر ناورد را کجا یابند؟