دل ز نادیدنت به جان نشود
اگرم هوش بیش از آن نشود
مخرام اینچنین به نازکه تا
خلق را جان و دل زیان نشود
دیده را خاک پات روشن شد
نور بر دیده ها گران نشود
تو چسان می رباییم، باری
تن مرده به حیله جان نشود
مرغکت، بیند ار به باغ روی
پیش هرگز به آشیان نشود
عشق پشتم شکست و کیش گراینست
تیر خسرو چرا کمان نشود؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عشق و دلتنگی است. شاعر به نادیدنی معشوق اشاره میکند و میگوید که دل او از این دوری به شدت رنج میکشد. او به زیباییهای معشوق اشاره کرده و از آن میخواهد که این جدایی به جان و دل دیگران آسیب نزند. شاعر نیز به صدمهای که عشق به او زده، اشاره میکند و از احساس بیتابی و ناامیدی ناشی از این عشق صحبت میکند. در نهایت، این شعر از دردی که عشق و دوری میتواند به همراه داشته باشد، سخن میگوید و سوالاتی را درباره چگونگی تحمل این درد مطرح میکند.
هوش مصنوعی: اگر دلم از نداشتن تو به درد آید، دیگر جای تعجب نیست؛ چون عقل و هوش من قادر به تحمل این احساس نیست.
هوش مصنوعی: نرمی و زیبایی خود را به نمایش بگذار، به گونهای که مردم آسیب نبینند و دلشان نرود.
هوش مصنوعی: چشم من با خاک پای تو روشن شد و نور در آنجا سنگین نمیشود.
هوش مصنوعی: تو چگونه میتوانی ما را از خود دور کنی، در حالی که بدن بیجان به وسیلهی فریب نتواند زنده شود.
هوش مصنوعی: اگر پرندهات را ببینی که در باغی در مقابل تو پرواز میکند، هرگز به لانهاش برنمیگردد.
هوش مصنوعی: عشق مرا به زمین زد و من را در چنگال خود گرفتار کرد. چرا وقتی تیر خسرو به نشانهای پرتاب میشود، دیگر کمان نمیتوانند بکشند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.