عشق تو هرگزم ز سر نرود
وز دل این آرزو به در نرود
گر برآید ز دوریت صد سال
هم خیال تو از نظر نرود
کمترک خفت و خیز، تا خورشید
پیش بالای بام بر نرود
صبر من رفت، تا عدم برسید
گر بیایی تو پیشتر نرود
بوسه ای ده که تشنگی شراب
هرگز از شربت دگر نرود
آنکه او را لب تو بدخو کرد
آرزوی وی از شکر نرود
چه کنم در دلت نمی گنجم؟
زانکه در سنگ موی در نرود
گر سر از عشق می رود، گو رو
لیک باید که درد سر نرود
خسروا، جان به شوق بخش که مرد
اندرین راه پر خطر نرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زر ز خاکست و بر زبر نرود
نهلد تا به خاک در نرود
مهرش از دل مگو بدر نرود
که خیالش هم از نظر نرود
آب چشم آتش دل است که دیک
تا نجوشد بسی، بسر نرود
هر که از سیم کیسه اش خالیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.