گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود

تا حال من به عاقبت کار چون شود

خونریز گشت مردم چشمت چو ساقیی

کز دست وی قرابه می سرنگون شود

باران اشک خانه چشمم خراب کرد

دستم هنوز زیر زنخدان ستون شود

تا با کمال حسن چو ماهی برآمدی

هر شب به چرخ کاهش من بر فزون شود

یک ره اگر چو کبک خرامی به سوی باغ

گر کبک بیندت به تگ پا برون شود

دل را بسوختی و هنوز از برای تو

سوگند می خورد که به آتش درون شود

یکبارگی خیال تو ما را زبون گرفت

زینگونه کس چگونه کسی را زبون شود؟

 
 
 
وطواط

آنگه که صحن معرکه درای خون شد

در دست مرگ جان دلیران زبون شود

خون در رگ مبارز پیکار بفسرد

جان در تن مقاتل غدار خون شود

زان بر فراخته شده رایات کارزار

[...]

مهستی گنجوی

آن دزد چون بود که به خانه درون شود

خانه ز بیم دزد ز روزن برون شود

خانه روان و دزد طلبکار خانگی

چون خانه رفت خانگی او را زبون شود

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مهستی گنجوی
سعدی

هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود

تا منتهای کار من از عشق چون شود

دل بر قرار نیست که گویم نصیحتی

از راه عقل و معرفتش رهنمون شود

یار آن حریف نیست که از در درآیدم

[...]

صائب تبریزی

آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود

در دیده رشته های نگه جوی خون شود

لنگر درین محیط کند کار بادبان

دیوانگی ز سنگ ملامت فزون شود

واعظ قزوینی

قد چون خمید، جمله حواست زبون شود

لشکر شود شکسته، علم چون نگون شود

شهرت به نیکوی ز قناعت کند کسی

از آب کم، شمیم گلستان فزون شود

عاشق نمیکشد بستم دست از طلب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه