هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود
تا حال من به عاقبت کار چون شود
خونریز گشت مردم چشمت چو ساقیی
کز دست وی قرابه می سرنگون شود
باران اشک خانه چشمم خراب کرد
دستم هنوز زیر زنخدان ستون شود
تا با کمال حسن چو ماهی برآمدی
هر شب به چرخ کاهش من بر فزون شود
یک ره اگر چو کبک خرامی به سوی باغ
گر کبک بیندت به تگ پا برون شود
دل را بسوختی و هنوز از برای تو
سوگند می خورد که به آتش درون شود
یکبارگی خیال تو ما را زبون گرفت
زینگونه کس چگونه کسی را زبون شود؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج ناشی از عشق و خیالات خود سخن میگوید. او هر شب درگیر خیال معشوقش است و این مسئله باعث ناراحتی و تنهاییاش شده است. چشمهای او به مانند ساقی، خونی از عشق میریزند و او را به شدت تحت تاثیر قرار دادهاند. باران اشک او، چشمانش را خراب کرده و او در حالتی از غم و اندوه به سر میبرد. او به زیبایی معشوقش اشاره میکند و از اینکه چگونه آن زیبایی هر شب احساسش را بیشتر میکند، میگوید. عشق او به شدت او را تحت فشار قرار داده و دلش را سوزانده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که عشق و خیال معشوقش او را در وضعیت ضعیف و زبونی قرار داده است.
هوش مصنوعی: هر شب خیال تو دلم را متأثر میکند و به اندازهای غمگین میشوم که نمیدانم سرانجام حال من چه خواهد شد.
هوش مصنوعی: زمانی که چشمان تو به خشم و التهاب میآید، مانند ساقیای میشود که وقتی همین ساقی یک ظرف پر از شراب را رها کند، آن شراب به زمین میریزد و به فساد میافتد.
هوش مصنوعی: اشکهای من مانند باران بر صورتام ریخته و چنان عمیق و دردناک است که خانهی وجودم را ویران کرده است. در حالی که هنوز دستم زیر چانهام قرار دارد و به نوعی انتظار فکری یا احساسی را میکشم.
هوش مصنوعی: زمانی که تو با زیبایی کامل همچون ماه ظاهر میشوی، هر شب نور و زیبایی من بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: اگر همانند کبکی آرام و با وقار به سمت باغ حرکت کنی، اگر کبکی تو را ببیند، به سرعت از آنجا خواهد رفت.
هوش مصنوعی: دل را آتش زدی و هنوز به خاطر تو قسم میخورد که در آتش درونش بسوزد.
هوش مصنوعی: ناگهان خیال تو ما را به وحشت انداخت. چگونه ممکن است کسی به این اندازه تحت تأثیر قرار بگیرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنگه که صحن معرکه درای خون شد
در دست مرگ جان دلیران زبون شود
خون در رگ مبارز پیکار بفسرد
جان در تن مقاتل غدار خون شود
زان بر فراخته شده رایات کارزار
[...]
آن دزد چون بود که به خانه درون شود
خانه ز بیم دزد ز روزن برون شود
خانه روان و دزد طلبکار خانگی
چون خانه رفت خانگی او را زبون شود
هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود
تا منتهای کار من از عشق چون شود
دل بر قرار نیست که گویم نصیحتی
از راه عقل و معرفتش رهنمون شود
یار آن حریف نیست که از در درآیدم
[...]
آنجا که عارض تو ز می لاله گون شود
در دیده رشته های نگه جوی خون شود
لنگر درین محیط کند کار بادبان
دیوانگی ز سنگ ملامت فزون شود
قد چون خمید، جمله حواست زبون شود
لشکر شود شکسته، علم چون نگون شود
شهرت به نیکوی ز قناعت کند کسی
از آب کم، شمیم گلستان فزون شود
عاشق نمیکشد بستم دست از طلب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.