در شهر فتنه ای شد، می دانم از که باشد
ترکی ست صید افگن، پنهانم از که باشد؟
هر روز اندرین شهر خلقی ز دل برآیند
گر دیگری نداند، من دانم از که باشد؟
دردم گذشت از حد، معلوم نیست تا خود
سامانم از که خیزد، درمانم از که باشد؟
درمان درمندان در هجر تو تو باشی
گر من به درد هجران درمانم از که باشد
هرگز بر محبان یکدم نمی نشینی
گر آتش محبت بنشانم، از که باشد؟
چون کرد طره تو غارت قرار خسرو
من بعد اگر صبوری نتوانم، از که باشد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف فتنهای در شهر میپردازد که از یک منبع ناشناخته نشأت گرفته است. او اشاره میکند که در این محیط پرآشوب، هر روز افرادی از دل برمیآید، و او به خوبی میداند که این چه وضعیتی دارد. شاعر از درد و رنج خود سخن میگوید که به حدی رسیده که قابل تحمل نیست و از اینکه درمانش در کجا خواهد بود، نگران است. او به عشق و هجران اشاره میکند و میگوید اگر چه دیگران درمانی برای این درد هجر ندارند، اما او همچنان امید به پیدا کردن درمان دارد. شاعر همچنین به شدت عشق و محبت اشاره میکند و میگوید که این احساسات همیشه در دل او زنده است، حتی اگر نتواند صبر کند. در نهایت، او با تصویری از زیبایی معشوق و تاثیر آن بر روح و جانش، از چالشهای عاشقانهاش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: در شهر هرج و مرجی به وجود آمده و من میدانم که منبع این آشفتگی کیست. اما در مورد کسی که این آشفتگی را به وجود آورده، همچنان پنهان و ناشناس باقی ماندهام.
هوش مصنوعی: هر روز در این شهر افرادی از دل خود آشکار میشوند و اگر کسی دیگر نداند، من میفهمم که این افراد از کجا آمدهاند.
هوش مصنوعی: دردم به حدی رسیده که نمیتوانم تحمل کنم. نمیدانم برای بهبودم باید به چه کسی مراجعه کنم یا درمانم به دست چه کسی خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر تو نباشی، هر درمانی برای دردمندان در جدایی تو بیفایده است. پس اگر من در درد جدایی رنج میکشم، تنها تو میتوانی به دادم برسی.
هوش مصنوعی: هرگز در کنار عاشقان نمیمانی، حتی برای یک لحظه. اگر آتش عشق را خاموش کنم، این کار را از دست چه کسی برمیآید؟
هوش مصنوعی: وقتی که موهای زیبایت آرامش مرا به هم ریخت، حالا اگر دیگر نتوانم صبر کنم، از که باید درخواست کمک کنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون من سر تو دارم سامانم از که باشد؟
دردم تو میفرستی، درمانم از که باشد؟
گفتی: برو ز پیشم، خود میروم، ولیکن
زین غصه گر بمیرم تاوانم از که باشد؟
چون در فراق خویشم زار و ضعیف کردی
[...]
در شهر فتنه ای شد می دانم از که باشد
تُرکی ست فتنه افکن پنهانم از که باشد
هر روز اندرین شهر خلقی ز دل برآیند
گر دیگری نداند من دانم از که باشد
هر دم گذشت از حد، معلوم نیست تا خود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.