گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد
کانجا که عشق باشد، این مایه کم نباشد
سودای تست در جان، نقشت درون سینه
حرفی برون نیفتد تا سر قلم نباشد
من خود فتوح دانم مردن به تیغت، اما
بر تیغ تو چه گویی، یعنی ستم نباشد؟
خونم حلال بادش تا کس دیت نجوید
کاندر قصاص خوبان قاضی حکم نباشد
ای دوست، تا نخندی بر پای لغز عاشق
دانی که مست مسکین ثابت قدم نباشد
نزدیک اهل بینش کور است و کور بی شک
عاشق که پیش چشمش رنگین صنم نباشد
گفتی که عشق نفتد تا خوب نبود، آری
نارد شراب مستی تا جام جم نباشد
ای باد صبحگاهی، کافاق می نوردی
گر دیده ای، نشان ده، جایی که غم نباشد
خسرو، تو خودنشینی با عاشقان، و لیکن
در صیدگاه شیران سگ محترم نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و غم است. شاعر میگوید که اگر جرعهای از غم را بنوشد، باید آنجا که عشق وجود دارد، غم نباشد. او به عشق و جنون دلبستگی خود اشاره میکند و تأکید میکند که اگر عشق واقعی باشد، دیگر کسی نمیتواند درباره آن قضاوت کند. همچنین ماجرای مرگ به دست محبوب را نیز مطرح میکند و میگوید که خونش حلال است و در فضایی که خوبان در آن هستند، قضاوت، ناپسند است. شاعر به وضعیت عاشقانهاش اشاره دارد و میگوید عاشق بیخبر از غم و رنج، باید مستحکم باشد. او همچنین از دنیای بینش و واقعیت صحبت کرده و میگوید که شیدا و عشق واقعی نیازمند شرایط خاص و جوهره خاصی است. در نهایت، او از صبحگاه و مرور خاطرات عشق صحبت میکند و به دنبال فضایی بدون غم و رنج میگردد.
هوش مصنوعی: اگر برایم غم را به یک لیوان تقدیم کنی، من آن را مینوشم چون در جایی که عشق وجود دارد، جایی برای غم باقی نمیماند و این عشق هرگز کم نیست.
هوش مصنوعی: عشق تو در وجود من جاری است و هیچ چیزی جز واژههای نوشتهشده نمیتواند آن را بیان کند. تا زمانی که قلم در دستم نباشد، نمیتوانم از احساساتم چیزی بگویم.
هوش مصنوعی: من میدانم که مردن به دست تو افتخاری بزرگ است، اما درباره تیغ تو چه میتوان گفت؟ آیا میتوان این را ظلم دانست؟
هوش مصنوعی: خونم چونان باد که آزاد است و به کسی آسیبی نمیرساند تا کسی به آن خواهش نکند، زیرا درانتقام از نیکان، قاضی وجود ندارد که حکم کند.
هوش مصنوعی: ای دوست، تا زمانی که بر پای لغزیده و ناتوان عاشق نمیخندی، میدانی که انسان شیدا و بیپناه نمیتواند ثابت و پابرجا بماند.
هوش مصنوعی: نزدیک کسانی که درک عمیقی دارند، افرادی که بینایی ندارند، وجود دارند و بدون شک عاشق کسی است که در برابر چشمانش زیبایی معشوق نیست.
هوش مصنوعی: تو گفتی عشق تا زمانی که خوب نباشد شکل نخواهد گرفت، بله، شراب مستی نیز به وجود نخواهد آمد تا وقتی که جام جمشید نباشد.
هوش مصنوعی: ای باد صبحگاهی، اگر به جایی میروی و نشانهای از آرامش و شادی میبینی، آن را به من نشان بده تا از غم دور شوم.
هوش مصنوعی: خسرو، تو خود را در جمع عاشقان میدانی، اما در جایی که شیران شکار میکنند، دیگر نمیتوانی به عنوان یک سگ محترم شناخته شوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جوقی قلندرانیم بر ما قلم نباشد
بود و وجود ما را باک از عدم نباشد
سلطان وقت خویشیم گرچه زروی ظاهر
لشگر کشان ما را طبل و علم نباشد
مشتی مجردانیم بر فقر دل نهاده
[...]
هرچند خودنمایی تخت و حشم نباشد
در عرض بیحیایی آیینه کم نباشد
پیش از خیال هستی باید در عدم زد
این دستگاه خجلتکاو یک دو دم نباشد
موضوع کسوت جود دامنفشانیی هست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.