هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید
در همه بستان خاک مهرگیایی ندید
رسم قلندر خوش است بی سرو پا زیستن
کار جهان را کسی چون سرو پایی ندید
مرد ز عقد کسان در مرادی نیافت
اهل ز نقد خسان کاه ربایی ندید
هم نفسان را خرد بیخت به غربال صدق
در دل ویران شان گنج وفایی ندید
تیرگی حال خویش پیش که روشن کنم؟
چون دلم از دوستان هیچ صفایی ندید
بی غمی از کام دل هیچ نصیبم نداد
شبپره از آفتاب هیچ ضیایی ندید
از چه ادب می کند چرخ مرا، چون ز من
دور گناهی نگفت، دهر خطایی ندید
خواست شکایت کند دل ز جفاهای عشق
همت ما را در آن عقل رضایی ندید
دولتی عقبی، سزاست، گر چو منی را نجست
محرم سلطان، رواست، گر به گدایی ندید
صورت مقصود خویش دیده ندیدی، و لیک
آینه بخت را آه که جایی ندید
سینه خسرو ز غم غنچه صفت خون گرفت
کز چمن روزگار برگ و نوایی ندید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر درباره تنهایی، ناامیدی و بیوفایی در روابط انسانی میپردازد. شاعر از فقدان محبت و صداقت در اطرافش صحبت میکند و به این نتیجه میرسد که هیچ چیز واقعی و ماندگاری در زندگی وجود ندارد. او به تضاد میان زیباییهای ظاهری و واقعیتهای تلخ درونی اشاره میکند و از درد و غم ناشی از عشق و رفاقتهای ناپایدار میگوید. در نهایت، شاعر حس میکند که تلاشهایش برای پیدا کردن معنای زندگی و خوشبختی نتیجهای نداشته و در دنیایی پر از دروغ و فریب به سر میبرد.
هوش مصنوعی: هیچکس در تمام باغ و بستان، عطر محبت و وفا را احساس نکرد و هیچکس در این محیط خوشبو، اثری از خاک مهر و محبت نیافت.
هوش مصنوعی: سبک زندگی قلندری زیباست، بدون وابستگی به امور دنیا. هیچکس را مانند کسی که بیخود و فارغ از دغدغهها باشد، ندیدهام که در حال سپری کردن زندگی خود باشد.
هوش مصنوعی: مرد از روابط و توافقات با دیگران به هدفی که میخواست نرسید و اهل دنیا را هم درگیر خرید و فروشهای بیارزش دید.
هوش مصنوعی: افراد همسخن را با عقل و درک خود آزمایش کرد و در دلهای خالی و ویران آنها، هیچ نشانهای از وفا و صداقت نیافت.
هوش مصنوعی: نمیدانم حال خود را پیش کی بهتر کنم، چون دل من از دوستان هیچ شور و شوقی ندیده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر احساس میکند که هیچ خوشی یا لذتی از زندگیاش نصیبش نشده است. همچنین، اشاره میکند که مانند شبپرهای که از نور خورشید بهرهای نمیبرد، او نیز از شادی و روشنایی بیخبر است. به طور کلی، شاعر در حال بیان ناامیدی و عدم دسترسی به خوشیها در زندگیاش است.
هوش مصنوعی: چرا این دنیا با من اینگونه رفتار میکند، در حالیکه من هیچ گناهی نکردهام و زمانه هیچ خطایی از من ندیده است؟
هوش مصنوعی: دل خواست از جفاها و سختیهای عشق شکایت کند، اما عقل و درایت ما اجازه این کار را نداد.
هوش مصنوعی: اگر من کسی مثل تو را محرم و نزدیک سلطان نمیبینم، درست است که نباید انتظار برتری داشته باشم و اگر کسی در وضعیت گدایی به سر میبرد، طبیعی است که پیوندی با قدرت و سلطنت نداشته باشد.
هوش مصنوعی: تو چهره اصلی آرزویت را ندیدی، اما افسوس که شانس و بختت را هم نتوانستی در جایی مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: سینه خسرو از غم مانند غنچه، خونین و دل شکستۀ شده است، زیرا از روزگار چمن هیچ برگ و نغمهای نمیبیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.