آن عزیزان که همه شب به دل من گردند
فرخ آن روز که بر دیده روشن گردند
من چو مرغان قفس خوی به زندان کردم
وقت شان خوش که به گرد گل و گلشن کردند
آن کسان کز پی آن روی بدم می گویند
پرده برگیر که دیوانه تر از من گردند
جلوه کن روی چو خورشید که تا اهل نظر
بی سر و پا همه چون ذره روزن گردند
زاهدان در هوس زلف چو زنار تواند
چه غمت دارد، بگذار برهمن گردند
منم و دوستیت، هم به حق دوستیت
همه خلقم اگر از بهر تو دشمن گردند
آن که کارند همه تخم ملامت، یارب
ز آه من جمله چو من سوخته خرمن گردند
زخم پیکان جگر دوز چه دانند آنان؟
که نه از خار کسی سوخته دامن گردند
آمدی باز تو در دل، پس از این خسرو را
عقل و جان پیش کجا گرد سر و تن گردند؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیان جام جم از بادهٔ حمرا کردند
شاهدان باده به روی گل و ریحان خوردند
میفروشان می گلرنگ به خون پروردند
وز گل و سبزه بساطی به چمن گستردند
نشنیدند و پس از وی زبرنی کردند
توسن شادی جیحون زمحن پی بردند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.