باش تا بار دگر آن پسر این سو آید
مست و خوش پیش ملامتگر بدخو آید
گر چه من کشته شوم زان، که بگوید به کمند؟
وه که آن عشوه گری هات چه نیکو آید
هر چه اندر دلم و پیش دو چشمم، یارب
پیش آن نرگس خونخواره جادو آید
آنکه بد گفت مرا روی چو ماهش بینید
آن همه در نظر من بر سر او آید
دل که در زلف گره بست غم آن نیست، غم آنست
که به خفتن گرهش در سر پهلو آید
نیست زان شوخ، همه از دل پر خون من است
هر دمم این همه خونابه که بر رو آید
خسروا، زمزمه عشق نهان نتوان داشت
هر کجا عود بر آتش بنهی، بو آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.