باز باد صبح بوی آشنایی می دهد
آب چشم مستمندان را روایی می دهد
بین که چندین زاهد از خلوت برون خواهد افتاد
باد را کان زلف شغل عطرسایی می دهد
ای رخت آشوب و چشمت فتنه و زلفت بلا
دل نگر کو با کیانم آشنایی می دهد
هم به حق دوستی کت دوست می دارم به جان
خوی تو گرچه نشان بی وفایی می دهد
وه که باری روی زیبا باز کن تا بنگرم
تا هنوزم دیده لختی روشنایی می دهد
آمدم بر آستان دولتت امیدوار
کیست کو درویش را راه گدایی می دهد؟
گفتی از دست فراق ما نخواهی برد جان
تو چه گویی خود که ما را دل گوایی می دهد؟
خود مکن بیگانگی با ما، چو می دانی که چرخ
آشنایان را ز یکدیگر جدایی می دهد
خون خسرو رایگان مزد رقیبت بر من است
گر به یک شمشیرم از دستت رهایی می دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره تأثیرات عشق و جدایی است. شاعر با ورود باد صبح و بوی آشنا، یاد و خاطرات معشوق را تجدید میکند و از دل شیدا و دلتنگی میگوید. او به زاهدانی اشاره میکند که ممکن است از ورای دیوارهای خلوت خود بیرون بیفتند و تماس دوباره با دنیای عشق را تجربه کنند. شاعر به زیبایی و فریفتگی معشوق خیره میشود و خواستار دیدار اوست. او از جدایی و فراق نزدیکانش ناله میکند و از معشوق میخواهد که بیمهری نکند، زیرا زمان جدایی را به یاد میآورد. در نهایت، شاعر با اشاره به قربانی شدنش برای عشق، ابراز امیدواری میکند که روزی به وصال معشوق برسد.
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی بوی آشنایی را منتقل میکند و اشکهای افرادی که در اندوه هستند، داستانی از درد و غم را بازگو میکند.
هوش مصنوعی: بنگر که چگونه زاهدان زیادی از تنهایی خود خارج خواهند شد، زیرا وجود باد، از زلفی که عطر پاشی میکند، بویی دلنشین به فضا میافکند.
هوش مصنوعی: ای لباس تو مسبب آشفتگی من است و چشمانت باعث تحریک و زلفت دردسر، دلم را به یاد کسی میاندازد که با من آشنایی دارد.
هوش مصنوعی: من به دوستی تو علاقهمند هستم و جانم را برای تو میدهم، هرچند که نشانههایی از بیوفایی از تو مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: با کمال میل، زیبایی رخسار تو را به تماشا مینشینم، تا هنوز چشمانم لحظهای نور و روشنایی دارند.
هوش مصنوعی: به دربار تو آمدم با امید، آیا کسی هست که به درویش کمک کند و راهی برای گدایی او باز کند؟
هوش مصنوعی: تو گفتی که دیگر نمیتوانی دوری ما را تحمل کنی، حالا خودت چه میگویی وقتی دل ما چنین به تو وابسته است؟
هوش مصنوعی: با ما بیگانه نشو، چون میدانی که زمان و سرنوشت، دوستان را از یکدیگر دور میکند.
هوش مصنوعی: خون خسرو به راحتی به مبلغی برای رقیبت تبدیل شده است، حتی اگر با فراهم کردن یک شمشیر بتوانم از چنگالت رها شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس که در خاطر قرار بیوفایی میدهد
آشناییهای او یاد از جدایی میدهد
چین ابرویش سر بیگانگی دارد، ولی
خنده پنهان نوید آشنایی میدهد
چون کنم اظهار خوشنودی؟ که بر آزار دل
[...]
چشم فتانت که داد دلبریایی می دهد
غمزه را تعلیم کافر ماجرایی می دهد
اینچنین کز سرمه بیگانگی مست است مست
کی نگاهش با نگاهم آشنایی می دهد؟
وه چه سازم با دل بیطاقت خود کان نگاه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.