دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد
جان گریبان پاره کرد و خویش را بر باد داد
ترسم از پرده برون افتم چو گل، کاین باد صبح
زان گلستانها که روزی با تو بودم یاد داد
جز خرابی نامد اندر جانم از بنیاد عشق
گر چه هر دم دیده خون تو درین بنیاد داد
پیش ازین اباد بود این دل که مستی در رسید
وین صلای صوفیان در خانه آباد داد
مشنو، ای حاکم، ز ما دعوی خون بر یار خویش
کشتگان عشقبازی را نشاید داد داد
چون نوازد خوبرو آنگه کشد، خود فتنه بود
ساغر شیری که شیرین بر کف فرهاد داد
من نشسته هر دم و از دیده خون پیش افتدم
بین دل خون گشته خسروا را چه پیش افتاد داد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد ناشی از آن است. شاعر از یادآوری بوی گل و خاطرات شیرین آن با محبوبش سخن میگوید و میافزاید که عشق باعث پاره شدن جان او شده است. او از ترس افتادن در پردهای که میتواند یادآور گذشته باشد، نگران است و به این نکته اشاره میکند که عشق تنها خرابی را برای او به ارمغان آورده و دیگر خبری از آبادانی دلش نیست. همچنین، شاعر بر این باور است که دعوی عشق و محنتهای آن را نمیتوان به راحتی بیان کرد و در نهایت به حالتی میرسد که در آن دچار فتنه و التهاب ناشی از عشق شده است.
هوش مصنوعی: دیشب بوی گل مرا به یاد آشناییها انداخت، بهطوری که جانم چنان دلتنگ شد که احساس کردم باید خود را در معرض خطر قرار دهم و زندگیام را به باد دهم.
هوش مصنوعی: میترسم که همزمان با شکفتن و ظاهر شدن مثل گل، از خودم خارج شوم. چرا که این باد صبحگاهی که روزگاری در باغها و گلستانها با تو بودم، خاطرات آن روزها را برایم زنده میکند.
هوش مصنوعی: عشق به جز ویرانی چیزی به جانم نیاورده است، هرچند که هر لحظه با دیدن چهرهات اشکی از چشمانم جاری میشود.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه مستی به سراغم بیاید، دل من آباد بود و اکنون صدای صوفیان در این خانه پر از آرامش طنینانداز شده است.
هوش مصنوعی: ای حاکم، از ما سخن در مورد خونخواهی بر یار خود نمیشنوی، زیرا کسانی که در عشق جان باختهاند، حقشان نیست که در محاکمهای دعاوی مطرح شود.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبای دلربا نوازش کند، آنگاه خود فریبنده است همان جام شیرینی که شیرین در دست فرهاد گذاشت.
هوش مصنوعی: من هر روز نشستهام و از چشمانم اشک میریزم. ببین که دل من چطور خونین شده است! این وضع برای پادشاه (خسرو) چه چیزی را به ارمغان آورده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب فغانم گوشمال چرخ بی بنیاد داد
کهکشان را همچو کاه کهنه ای برباد داد
می توان صد عمر داد ناله و فریاد داد
آه از این کم فرصتی این عمر بی بنیاد داد
عاشقان زار را با قوت بازو چه کار
داد از دست اداهای تو ای فرهاد داد
جسم خاکی حجاب صورت معنی شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.