زلف تو باز فتنه را رشته دراز می دهد
خط تو اهل عشق را سبق نیاز می دهد
می کش و میزبان مرا، زین روشی که هر زمان
چشم تو جان همی برد، لعل تو باز می دهد
کشتن نقد از تو به تا دم نسیه از کسان
کاب حیات نطق را عمر دراز می دهد
کی محل سگ چو من لاف وفای آن شهی
کز دل شیر و اژدها طعمه باز می دهد
ناز که گویمش مکن، کی غم جان من خورد
آنکه دمی هزار جان راتب ناز می دهد
کشت شب سیه مرا، کرد فراق بسملم
طرفه مؤذنی که او بانگ نماز می دهد
چهره من همی کند مایه عشق نامها
گریه خون کش از دلم سبحه راز می دهد
همچو گیاه خسرو است آنکه فسوس می کند
گر پسر سبکتگین دل به ایاز می دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.