ما را چه جان باشد که تو بر ما فشانی ناز خود
بر شیر مردان تیز کن چشم شکار انداز خود
صد جانست نرخ ناز تو از بهر جان سوخته
بر چون منی ضایع مکن بشناس قدر ناز خود
جان باختم در کوی تو رنجه شدی، چه کم شود؟
گر طاقت آری بازییی از عاشق جانباز خود
هر گاه گاهی از دلم خواهم برآرم ناله ای
گه خود به حیرت گم شوم، گه گم کنم آواز خود
بسته نمی گردد شبی چشمم به جز خون جگر
بسته چنین بینم مگر شبها دو چشم باز خود
دردست اندر جان من، کس چون منی باور کند؟
چون کس ندارد درد من، پیش که گویم راز خود؟
خود کشت خسرو خویش را کافتد ترا بر وی نظر
بیهوده تهمت می نهی بر غمزه غماز خود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و ناز معشوق خود اشاره دارد و از او میخواهد که برای او توجه و محبت بیشتری داشته باشد. او به شدت تحت تاثیر ناز و زیبایی معشوق قرار دارد و میگوید که این ناز برای جان سوخته او بینهایت باارزش است. شاعر از شبهایی صحبت میکند که چشمانش به جز گریه و اندوه چیزی نمیبینند و بیان میکند که هیچکس نمیتواند درد و راز درونی او را درک کند. در نهایت، شاعر به تهمتهایی که به معشوق زده میشود اشاره میکند و از ناتوانی در بیان عشق و درد خود گلایه میکند.
هوش مصنوعی: ما چه انگیزهای داریم وقتی که تو با ناز و کرشمهات بر ما توجه نمیکنی؟ ای شیرمردان، چشمانتان را تیز کنید و آمادهی شکار باشید.
هوش مصنوعی: نرخ زیبایی و ناز تو به اندازهی جانها ارزش دارد، اما برای من که جانم را سوختهام، این زیبایی را بیهوده نکن. قدر ناز و زیبایی خودت را بشناس.
هوش مصنوعی: عشق من به تو آنقدر عمیق است که باختن جانم در راه تو برایم اهمیت ندارد. اگر بتوانی کمی صبر کنی و تحمل کنی، شاید بتوانی از عشق من بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: هر وقت دلم بخواهد، صدایی از خودم بلند میکنم که گاهی به تازگی مجبور میشوم در حیرت غرق شوم و گاهی طوری میشود که صدای خود را گم میکنم.
هوش مصنوعی: چشمم هیچگاه در شب آرام نمیگیرد و همیشه در حال گریه و ناراحتی است، مگر اینکه در شبهای دیگر، دو چشم باز و تماشاکنندهای را ببینم.
هوش مصنوعی: در درون من دردی وجود دارد که هیچکس جز من نمیتواند آن را درک کند. چون هیچکس مانند من این درد را احساس نمیکند، پس به کی باید رازی که در دل دارم را بگویم؟
هوش مصنوعی: شما به خاطر نگاه کردن به کسی که مورد علاقهتان است، خودتان را دچار دردسر میکنید و به او بیدلیل اتهام میزنید. در واقع، مشکل از خودتان است و نباید دیگری را سرزنش کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای کرده چشمت عالمی مست از شراب ناز خود
یک جرعهای بر ما فشان از نرگس غماز خود
هرگز چه دانی حال من کز حسن و نازت چو نبود
چون کس ندیدی در جهان هرگز نگویم راز خود
از بیم خوی نازکت شبها که افغان میکنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.