گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یارا بود

گر بت نه ای، کی در بشر تن سیم و دل خارا بود؟

عنبر چسان نسبت کنم با زلف تو، کز زلف تو

بوی دل آید وین کجا در عنبر سارا بود؟

ناز و کرشمه آفت است از بهر دلها در بتان

ورنه به زیبایی چه کم نقشی که بر دیبا بود

گفتم که گر همتای خود خواهی مه و خورشید بین

گفتا که بینم آینه، گر این هوس با ما بود

خفتن نه تنها در لحد راحت بود، فریاد از آن

خوابی که دور از دوستان مشتاق را تنها بود

خسرو، گر از عشقت بود رنجی، مرنج از نیکوان

باشد گنه چشم مرا نه روی زیبا را بود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سلمان ساوجی

آنجا که عشق آمد کجا پند و خرد را جا بود؟

در معرض خورشید، کی نور سها پیدا بود؟

رندیست کار بیدلان، تقوی شعار زاهدان

آری دلا هر کسوتی، بر قامتی زیبا بود

آنکس که آرد در نظر، روی چنان و همچنان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه