در ره بماند این چشم تر، کان شوخ مهمان کی رسد
لب تشنه را خون در جگر، تا آب حیوان کی رسد
شبها که من خوار و زبون باشم ز هجران بی سکون
غلتان میان خاک و خون تا شب به پایان کی رسد
شب مونسم زهره ست و مه وین روز تنهایی رسید
روزم دو دیده سوی ره مانده که جانان کی رسد
چند، ای صبا، بر روی او گویی گل خوشبوی من
این گو که در پهلوی من سرو خرامان کی رسد
ز اندوه و غم بیچاره من مانده اسیر و ممتحن
این دست تیغ و آن کفن تا از تو فرمان کی رسد
هان، ای خیال فتنه جو، جانم برآمد ز آرزو
کافر دلا، آخر بگو، کان نامسلمان کی رسد
پیچان چو جعدم از جفا، لاغر چو مویم از عنا
درهم چو زلفم از صبا کان مو پریشان کی رسد
بردی دل حیلت گرم تا بخشی از لب شکرم
این رفت باری از سرم تا خود هنوزم آن کی رسد
سر بر سر شمشیر شد، جان و دل از تن سیر شد
رفتند یاران، دیر شد، خسرو بدیشان کی رسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عشق و ناکامی اشاره دارد. شاعر با چشمانی تر و دل پر از التهاب به انتظار محبوبش نشسته و از دوری او رنج میبرد. در حالی که شبها در عذاب و تنهایی به سر میبرد، به یاد محبوبش غمگین و ناتوان است. او به طرز شعری توصیف میکند که چطور عشق او را اسیر کرده و انتظار میکشد که روزی محبوبش به سمت او بیاید. در نهایت، شاعر به حسرتها و آرزوهایش پرداخته و از درد جدایی مینالد، در حالی که از زمان و بیحوصلگی رنج میبرد.
هوش مصنوعی: این چشم گریان امیدوار است که آن معشوق خوشگل و دلربا کی به سراغش میآید. دل تشنهاش پر از درد است و میداند که تا چه زمانی باید منتظر بماند تا به او آب حیات برسد.
هوش مصنوعی: شبهایی را میگذرانم که در عذاب و درماندگی بهسر میبرم و بهخاطر جدایی، در بیقراری و ناآرامی در میان خاک و خون غوطهورم. نمیدانم این شبها چه زمانی به پایان خواهند رسید.
هوش مصنوعی: شب من با ستارهها و ماه روشن است و امروز روز تنهایی من است. در این روز، دو چشمانم به راه دوخته شده که ببینم محبوبم چه زمانی خواهد آمد.
هوش مصنوعی: ای نسیم، چند بار به او بگو که گل خوشبوی من در کنار من است و بپرس که کی آن سرو زیبای خرامان به من میرسد.
هوش مصنوعی: من به خاطر اندوه و غمی که دارم، در وضعیتی سخت و دشوار گرفتار شدهام. این دستِ تبر و آن کفن نشاندهندهی وضعیت خطرناکی است که در آن هستم، و من در انتظار دریافت حکمی از سوی تو هستم.
هوش مصنوعی: ای خیال دلربا و فریبنده، جانم به شوق و آرزو به لب آمده است. ای دل بیایمان، بگو که این شخص نامسلمان چه زمانی به ما خواهد رسید؟
هوش مصنوعی: چون جعد من از آسیبها پیچیده و لاغر به مانند موی من از ناراحتیهاست، و به هم ریخته است چون زلف من از نسیم، آرزو دارم که موهای پریشانم به سامان برسد.
هوش مصنوعی: تو با حیلهات دل مرا ربودی و من از لبت طعمهای چشیدم. حالا بار سنگینی بر دوشم است و هنوز نمیدانم چه زمانی از این حال نجات پیدا میکنم.
هوش مصنوعی: در این بیت، فردی به تصویر کشیده شده که در حال نبرد است و احساس خستگی و ناامیدی میکند. در حالی که دوستان و یارانش از او جدا شدهاند و او به تنهایی در مقابله با چالشها باقی مانده است. این فرد به فکر رسیدن به یاران خود است، اما زمان زیادی گذشته و او نمیداند کی دوباره با آنها دیدار خواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانم رسید از غم به جان، گویی به جانان کی رسد؟
وز حد گذشت وین سر گذشت، آخر به پایان کی رسد؟
حالم صبا گر بشنود، حالی رسول من شود
لیکن چنین کو میرود افتان و خیزان کی رسد؟
من دور از آن جان و جهان، همچون تنیام بیروان
[...]
گل رفت حالی از چمن تا خود به بستان کی رسد
وز شوق رویش ناله و زاری به دستان کی رسد
گفتم به باد صبحدم بشتاب در رفتن ولی
افتان و خیزان می رود او نزد جانان کی رسد
چون نزد جانان می روی بعد از سلام از من بگوی
[...]
خونخواره راهی میروم تا خود به پایان کی رسد
پایی که این ره سر کند دیگر به دامان کی رسد
سهل است کار پای من گو در طلب فرسوده شو
این سر که من میبینمش لیکن به سامان کی رسد
گر چه توانی چارهام سهل است گو دردم بکش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.