باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد
در کالبد سوخته، جانی دگر آورد
امروز هم از اول صبحم سر مستی ست
این بوی که بوده ست که باد سحر آورد؟
صد منت باد است برین دیده کزان راه
من سرمه طلب کردم و او خاک در آورد
هرگز نرود از دل من گریه شب
کش در ته پهلو شد و از خواب در آمد
ای دیده، فرو ریز هر آن آب که داری
کین آتش اندوه ز من دود برآورد
من آب طلب کردم ازین دیده درین سوز
او خود همه پرکاله خون جگر آورد
هان، ای دل عاصی، چه شود حال تو کاینک
سلطان به غزا آمده بر جان حشر آورد
یارب، چه شد او، در تن نالان که جا کرد؟
آن جان برون رفته که در جان سقر آورد
زان مرغ که شب ناله همی کرد، بپرسید
جایی گل خندان مرا در نظر آورد
خون من دل سوخته در گردن قاصد
کان نامه که آورد از او دیرتر آورد
خسرو نگهش دار که اکسیر حیات است
گردی که صبا دوش ازان رهگذر آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از لحظهای میگوید که بادی میآید و خبری از یک سرو زیبا میآورد. او از حال سرمستی خود سخن میگوید و بوی خوشی که در صبح سحر احساس میکند. شاعر به تاثیر باد بر چشمانش اشاره میکند و اینکه چگونه او برای کسب سرمه (مادهای برای تیره کردن چشم) تلاش کرده، اما باد فقط خاک به او میدهد.
او همچنین درباره درد و اندوهی که در دل دارد و تاثیر آن بر چشمانش میگوید و از چشم میخواهد تا اشک بریزد. شاعر آشفتگی دلش را توصیف میکند و از وضعیت خود و یاری که به زندگیاش برگشته است، شکایت میکند.
در پایان، او به قاصدی که پیامی از کسی رسانده و به تأخیر افتاده، اشاره میکند و میخواهد که پرنسس را حفظ کنند، زیرا او کلید حیاتش است. به طور کلی، شعر به زیبایی و تلخی زندگی و احساسات شاعر میپردازد.
هوش مصنوعی: باد وزید و از آن درخت زیبای خرامان خبر آورد که در جسم سوخته، جان تازهای پدید آمده است.
هوش مصنوعی: امروز هم از صبح زود حالم خوش است و از بوی خوشی که باد صبح به همراه آورده، شگفتزدهام.
هوش مصنوعی: چشمان من به خاطر آنکه از مسیر خود سایهسار خواستم، با کمال تواضع و درخواستهایی از خداوند، خاکی از زمین برداشتند.
هوش مصنوعی: هرگز احساس غم و اندوهی که شب به دل من نفوذ کرده از بین نمیرود. این اندوه مثل خاری در پهلوی من باقی مانده و باعث میشود از خواب بیدار شوم.
هوش مصنوعی: ای چشم، هر آبی که داری بریز، زیرا این آتش اندوه در من دود به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: من از چشمانم آب میطلبم، در این سوز و گداز احساسات، او همهی درد و رنج دل را به من نشان میدهد.
هوش مصنوعی: ای دل سرکش، چه بر سرت خواهد آمد وقتی که پادشاه برای جنگ آمده و بر جان تو تسلط یافته است؟
هوش مصنوعی: ای خدا، چه شد آن معشوق که در این بدن رنجور جا گرفت؟ آن روحی که از بدن خارج شد و به دنیای دیگر رفت، چگونه در جان سقر (جهانی دیگر) قرار گرفت؟
هوش مصنوعی: از آن پرندهای که در شب ناله میکرد، پرسیدم که آیا جایی هست که گل خندان را ببینم؟
هوش مصنوعی: من از دردی عمیق رنج میبرم و احساس میکنم که پیامآوری که خبری از محبوب آورده، خیلی دیر به دستم رسیده و این تأخیر بر آتش دل سوختهام افزوده است.
هوش مصنوعی: خسرو را حفظ کن، زیرا او مثل دارویی برای زندگی است. گردی که صبحگاه از آن مسیر به همراه آورده شده، نشانهای از ارزشمند بودن اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وان سیب چو مخروط یکی گوی تبرزد
در معصفری آب زده باری سیصد
بر گرد رخش بر، نقطی چند ز بسد
وندر دم او سبز جلیلی ز زمرد
با آن نبرد هیچکس از ماء معین نام
با این نکند هیچکس از خلد برین یاد
شادست به تو دولت و شادی تو بهدولت
همواره چنین خواهم و همواره چنین باد
امروز شد از جاه تو آراسته مسند
و امروز بخندید گل شرع محمد
قطب فلک دولت ابو نصر محمد
آن بخت بدو بوده موافق چه دو فرقد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.