دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد
درد صد پرده عاشق ز لب وان باز پیوندد
بلا را نو کند رسم و طریق فتنه نو سازد
چو او اول کرشمه با طریق ناز پیوندد
به سینه نارسیده بگذرد و ندر جگر شیند
خدنگی با کمان کان ترک تیرانداز پیوندد
به خون گرم دل پیوست با او گر بری دل را
چو خون گرم است هر صد بار دیگر باز پیوندد
مرا چه حد وصلست، این قدر بس قرب او باشد
سخن با یکدگر کاواز با آواز پیوندد
چه باشد حال من جایی که هر شب بهر تاراجم
خیالش ساخته با این دل ناساز پیوندد
همی گویند جان خواهی، مجو پیوند ازو، خسرو
ز بهر زیستن گنجشک با شهباز پیوندد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.