خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گیرد
مبادا گرد غیری دامن آن نازنین گیرد
ز تیر غمزه اش خود را نگه داری، چو آن کافر
کمان را زه کند، ز ابرو ره مردان دین گیرد
ازان افسانه های خوش که دل می گوید از عشقش
من بدبخت را ترسم که روز واپسین گیرد
چو بر مالی به خونم آستین، جانا، که من باری
ز خون خویش بیزارم، ترا گر آستین گیرد
نشاندی فتنه را در گوشه چشم، آنگهت گفتم
که عالم کفر و گمراهی ازان گوشه نشین گیرد
چو نیکو نیست چشم مست را اغرا به خون من
مرا خود کشته گیر، اما نباید کو یمین گیرد
چه باشد حال من جایی که همسایه شود بیهش
چو آیی مست و خانه بوی ورد و یاسمین گیرد
چو در تاباک جانم دید، شب، گفتا مکن مسکین
چه شیرین جان کند، چون پاش اندر انگبین گیرد
میا در پیش چشم کس سپند روی تو خسرو!
روا داری که آتش در من اندوهگین گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلبستگی عمیق شاعر به معشوقهاش است و احساساتی را که در مواجهه با این عشق تجربه میکند، به تصویر میکشد. شاعر به جنبههای مختلف عشق، از جمله ترس از جدایی و حسرت میپردازد. او عشق را مایهٔ درد و لذت میداند و به شدت به مراقبت از معشوق خود تأکید میکند. در عین حال، شاعر نشان میدهد که چگونه عشق میتواند انسان را به جنبههای مختلفی از احساسات، از جمله شادی و غم، سوق دهد. این شعر در نهایت به نوعی از مبارزه درونی با احساسات و تأثیرات عشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: من از زیبایی چشمهای خودم خوشحال هستم که تمام زیباییهای دنیا را در خود دارد. نخواهم گذاشت که غم یا درد کسی دیگر، سایهای بر روی آن عزیز بیفکند.
هوش مصنوعی: از تیرهای ناشی از نگاه معشوق خود را محافظت کن، مانند کافری که کمان را زه میکند. ابروی او میتواند مسیر مردان دین را نشان دهد.
هوش مصنوعی: دل به قصههای زیبا از عشق میدهد، اما من نگرانم که در روزهای پایانی زندگیام، این عشق و احساسات زیبا از من گرفته شوند.
هوش مصنوعی: ای معشوق من، زمانی که آستینم به خون من آغشته شود، بدان که من از خون خود بیزارم و فقط ترس دارم مبادا تو نیز به این آستین بیفتی و درگیر شوی.
هوش مصنوعی: تو فتنه را در چشمانت پنهان کردی و من به تو گفتم که از همین گوشه، دنیا پر از کفر و گمراهی میشود.
هوش مصنوعی: اگر چشمان سرمست زیبا نیستند، نیازی به آزار دادن من که با خون خودم کشته شدهام نیست. اما نباید کسی دست به دامن یمین بزند.
هوش مصنوعی: حال من چه خواهد بود در جایی که همسایهی من بیخبر از حال من باشد، وقتی تو میرسی و مستی تو باعث میشود که خانه بوی عطر ورد و یاسمین بگیرد؟
هوش مصنوعی: وقتی جان من در حال یادآوری تابستان و زیباییهای آن بود، شب به من گفت که ای بیچاره، چرا به شیرینی و لطافت زندگی فکر میکنی، در حالی که وقتی پا در گلاب میگذاری، حال و روزت تغییر میکند؟
هوش مصنوعی: ای خسرو، چرا میگذاری که دیگران زیبایی تو را ببینند و در دل من که غمگین هستم، آتش حسرت روشن شود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو ترک سرکشم بر عزم میدان پشت زین گیرد
چو گوی اندر خم چوگان سر مردان دین گیرد
به کس چون خلعت وصلش پسندم کز حسد میرم
اگر خاکش ببوسد دامن و باد آستین گیرد
کله چون کج نهاده لب می آلوده برون آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.