مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود آید
چه پنداری شراب عاشقی آسان فرود آید؟
دل و عقل، آنگهی عشق، این کجا باشد روا آخر؟
که مرغ کعبه در بت خانه ویران فرود آید
سحرگه خشک دیدی ز آه من، ای مرغ بستانها
شبانگه باش تا از چشم من باران فرود آید
مرا گویند دل گرد آر، من بسیار بسی خواهم
که از دل یک دم آن بدعهد بی فرمان فرود آید
عنانگیری نکرد آن بیوفا یک ره مرا روزی
که در ویرانه بیچارگان مهمان فرود آید
چو حد حسن خود بشناخت، قانع شو ز دور، ای دل
که آن یوسف نمانده ست آنک در زندان فرود آید
گهی جولان او در جان، گهی میدان او در دل
غلام آن سوارم من که اندر جان فرود آید
نمی یابم چو خار پاش، باری باشمش در ره
مگر بر فرق من گردی ازان جولان فرود آید
نمک بارد به هر سو کان جگر گوشه رود، وانگه
همه بر جان سوزان و دل بریان فرود آید
بدینسان کز بلندی گفت خسرو رفت بر گردون
چه باشد یک سخن گر در دل جانان فرود آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و درد عشق صحبت میکند. او هر شب با نگرانی و دلسوزی خوابش نمیبرد و به سختیهای عشق اشاره میکند که هرگز آسان نیست. دل و عقل او در کشمکشاند و به نوعی بههمریختگی در احساساتش اشاره دارند. همچنین به مرغ کعبه و افتادن آن در بتخانه ویران اشاره میکند، که نشاندهندهی تضادها و پارادوکسها در عشق است.
شاعر از آواز ضعیف خود و چشمانتظاری برای باران عشق میگوید و به بیوفایی معشوق اشاره دارد که هرگز جلوی او را نمیگیرد. او در نهایت به این نتیجه میرسد که باید از دور او قانع شود، چرا که کسی که او به دنبالش است، دیگر در دسترس نیست.
شاعر خود را غلام سوار عشق میداند و از سختیهای عاشقی و دلسوختگیهایش سخن میگوید. در انتها، روزنهای از امید انسانی نسبت به زیبایی کلام و عشق را هم اشاره میکند، که گویی حتی یک جمله از معشوق میتواند تأثیر عمیقی بر دل عاشق بگذارد.
هوش مصنوعی: هر شب اشک و غم مرا غمگین میکند و به دل من فشار میآورد. تو چه فکری میکنی؟ آیا عشق و احساسات عمیق به سادگی به دست میآید؟
هوش مصنوعی: وقتی دل و عقل با هم در تضاد هستند، دیگر عشق چه جایی دارد؟ مثل این است که پرندهای که نماد کعبه است، در جایی بیارزش و ویران فرود آید.
هوش مصنوعی: صبح زود، وقتی که خشکی بر دل و جانم حاکم است، ای پرنده باغها، شب را در کنار من بگذران تا اشکهای من مانند باران بر زمین بریزد.
هوش مصنوعی: مرا میگویند که دل را جمع و جور کن، ولی من بسیار آرزو دارم که از دل آن بیوفا، حتی برای یک لحظه نیز، تسلطی نداشته باشد.
هوش مصنوعی: در روزی که آشنای بیوفا، نمیدانسته که من در جایی خراب و بیچاره مهمان هستم، به هیچ روی به من توجه نکرد.
هوش مصنوعی: وقتی که مرز زیبایی را شناختی، دل خود را راضی کن از دور، زیرا آن یوسف دیگر نیست که بخواهد از زندان خارج شود.
هوش مصنوعی: گاهی او در جانم جولان میدهد و گاهی میدانش در دل من است. من آن سوار هستم که او در جانم فرود میآید.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، بهاندازهای که خارها پایم را آزار میدهند، نمیتوانم در این راه استقامت کنم. فقط امیدوارم که البته بادی که از آن جنبش میآید، بر سرم فرود آید و مرا از این آزار نجات دهد.
هوش مصنوعی: نمک به هر طرف میریزد و دلهای طرفداران را میسوزاند، سپس همه به جانهای آتشزده و دلهای داغدار تسلط مییابند.
هوش مصنوعی: بدین ترتیب، هنگامی که خسرو از بلندی سخن گفت، به آسمان اشاره کرد و مدعی شد که اگر یک کلمه در دل معشوق نشسته باشد، چه میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.