جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ست
خیال او به دل تنگم آرمیده شده ست
ز زلف پرده در او که پرده پوش دل است
بیا که پرده پوشیدگان دریده شده ست
کشید عارض او خط، پناه چو، ای صبر
کنون که لشکر سودای از جریده شده ست
هنوز می کشدم دل به زلفت، ار چه مرا
هزار گونه گشایش ازان کشیده شده ست
رقیب گفت، شنیدی چه لطف می گفتند؟
سخن ز گفتن من می کند شنیده شده ست
نمی توان که دلم را ز تیر او ببرم
ز تیرش ار چه دلم چند جا بریده شده ست
مگر سیاه ازان گشت مردم چشمم
که آفتاب جمالش درون دیده شده ست
نیامده ست بر من دو روز، دانی چیست؟
لبش به دندان بگرفته ام گزیده شده ست
به دست شوق کمند نیاز می تابم
که باز آهوی صیادکش رمیده شده ست
گهر ز دیده به دامن همی کشم به رهش
ز کار خسرو بیچاره دانه چیده شده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.