کجاست دل که غمت را نهان تواند داشت
به صبر کوشد و خود را بر آن تواند داشت
به کام دشمنم از هجر و دوستی نه که او
دلی به سوی من ناتوان تواند داشت
کشید خصم تو تیغ و مرا شفیعی نه
که دست مصلحتی در میان تواند داشت
ببرد دزد غم دل که یار خواب آلود
چگونه پاس دل دوستان تواند داشت
خراب چشم خودم وین نه آن می است که چشم
شراب خوار مرا میهمان تواند داشت
بسوزم و نزنم دم که نیست همدردی
که راز سوخته ای را نهان تواند داشت
همی کشند که نامش مبر، چو در دلم اوست
زیان چگونه زبان در دهان تواند داشت
نماند از مه و خورشید نازنین مرا
حیات باد که او جایشان تواند داشت
متاع عمر که بر باد می رود از دست
مگر که لشکر رطل گران تواند داشت
عنایتی بکن، ای دوست، بنده خسرو را
سر نیاز بر آن آستان تواند داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به غم و درد عشق و فقدان میپردازد. شاعر در جستجوی دلی است که توانایی پنهان کردن غمها را داشته باشد و به صبر و تحمل امیدوار است. او از جدایی و نامهربانی معشوق رنج میبرد و به نبود شفیع و یاری در روزگار سخت اشاره میکند. شاعر به دزدیده شدن شادی و خواب آلودگی محبوب اشاره دارد و از نابودی چشم خود در اثر عشق میگوید. او از تنهایی و عدم همدردی شکایت دارد و رازهای دل را نمیتواند بیان کند. در نهایت، شاعر از دوست خود درخواست محبت و توجه میکند و به ارزش عمر و زندگی اشاره میکند که به سرعت از دست میرود. مجموعاً، این شعر بیانگر عواطف عمیق و دردهای ناشی از عشق و جداافتادگی است.
هوش مصنوعی: دل کجاست که بتواند غم تو را پنهان کند؟ به صبر تلاش میکند تا خود را بر آن غم کنترل کند.
هوش مصنوعی: من از جدایی و دوستی به خاطر دشمنم خوشحال نیستم، زیرا او هیچ دلی ندارد که به سمت من بیفتد یا محبت کند.
هوش مصنوعی: دشمن تو شمشیرش را بیرون کشیده و من شفیعی ندارم که بتواند در میان ما وساطت کند.
هوش مصنوعی: دزد غم دل را برده است، حالا یار خوابآلود چگونه میتواند از دل دوستانش محافظت کند؟
هوش مصنوعی: چشم خودم را خراب کردهام و این دیگر آن شرابی نیست که بتواند مرا مهمان کند.
هوش مصنوعی: بسوزم و چیزی نگوییم، چون همدردی نیست که راز سوختگی من را درک کند و بتواند آن را در دل نگه دارد.
هوش مصنوعی: آنها هرچه میتوانند سعی میکنند که نامش را یاد نکنند، اما چگونه میتوانم از او در دل فراموش کنم و در زبان چیزی نگویم؟
هوش مصنوعی: از زیبایی و نور ماه و خورشید دیگر چیزی برای من نمانده است، زندگیام وابسته به آنهاست و آنها میتوانند جایگزین این زیباییها باشند.
هوش مصنوعی: سرنوشت عمر انسان همچون کالایی است که در حال نابودی و از بین رفتن است، مگر این که انسان در زندگی خود از قدرت و نیرویی بزرگ بهرهمند باشد تا بتواند از آن محافظت کند.
هوش مصنوعی: ای دوست، لطفی کن و به من که بنده و سرسپردهی تو هستم، توجهی داشته باش، چون من میتوانم با سر نیاز به درگاه شما بیفتم و درخواست کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.