شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت
چه کنم که در نگیرد به دل ستم پرستت
به خم کمند زلفت همه عالم اندر آمد
به چه سان رهم ز بندت، به کجا روم ز دستت
دل من به خاک جویی و نیابیش از این پس
که بماند پای در گل ز غبار زلف پستت
همه وقت شست زلفت من خسته را چو آتش
تو چه می کشی نگویی، که چنین خوش است شستت
چو گشایی و ببندی به خمار چشم نرگس
شکند هزار توبه ز یکی گشاد دستت
ز دلم به باغ حسنت همه باد تند خسپد
تویی، ار چه شاخ نازک، نتوان بدین شکستت
نبود فسردگان را سر دوستکامی ما
که ز خون دیده باشد می عاشقان مستت
نبود همیشه خوبی، ز برای چشم بد را
تو زکوة حسن باری بده این زمان که هستت
نفسی نشین و دل ده که برفت جان خسرو
بگشاد چشم تیری که ز نوک غمزه خستت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف درد و رنج ناشی از عشق میپردازد. شاعر از جدایی و ستم چشم محبوبش نالیده و از بند زلف او رنج میبرد. او تلاش میکند تا از تسلط این عشق رها شود، اما نمیتواند. دلش به خاطر غبار زلف محبوب به خاک میافتد و آتش عشق او را میسوزاند. شاعر به زیبایی و فریبایی محبوب اشاره میکند و میگوید چگونه آن چشمان نازک و زلفهایش به او آسیب میزنند. او میخواهد همواره در کنار محبوبش باشد و از نرمی و لطافت او لذت ببرد، اما همزمان از درد و رنج عشق نیز سخن میگوید. در نهایت، او از محبوبش میخواهد که او را فراموش نکند و به دلتنگیهای او توجه کند.
هوش مصنوعی: در طول شب و روز به خاطر بیوفایی چشمان intoxicating تو شکایت میکنم. چه میتوانم بکنم وقتی دل من نمیتواند به بدیهای تو عادت کند؟
هوش مصنوعی: تمام جهان به دام زلفت افتادهاند. حالا چطور میتوانم از بند تو رها شوم و به کجا بروم که دست تو به من نرسد؟
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو، دیگر نمیخواهد در انتظار بماند، زیرا که نمیخواهم بیشتر از این در مشکلات و چالشهای عشق تو گرفتار شوم.
هوش مصنوعی: هر زمان که موهای خستهام را شستشو میدهی، مانند آتش است و تو از این کار چه رنجی میکشی، نگفتی که چقدر دلپذیر است این شستشو.
هوش مصنوعی: وقتی که چشمان جذاب و دلربای تو را باز و بسته میکنی، زیباییات به حدی است که هزاران عهد و میثاق را بهراحتی میشکند. فقط کافی است که یک بار دستت را بگشایی تا دلها را به تسخیر خود درآوری.
هوش مصنوعی: از دل من به باغ زیباییات تمام عشق و شوق میوزد. هرچند تو مانند شاخهای نازک هستی، اما نمیتوانی به این سادگی آسیب ببینی.
هوش مصنوعی: نبودن یاری برای افرادی که در اندوه به سر میبرند، به این دلیل است که سرنوشت ما از خون اشک عاشقانی است که به شوق معشوق مست و پرشور هستند.
هوش مصنوعی: هرگز خوبیها همیشه باقی نیستند، پس برای جلوگیری از چشمزخم، در این زمان که وجودت مهم است، از زیباییهایت صدقهای بده.
هوش مصنوعی: لحظاتی را آرام بگذران و دل خود را بسپار، زیرا جان خسرو (محبوب) با گشایش چشمانش جان جوانی را به چنگ آورد، تیری که از نوک ابروی تو بر دل طعنه میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بکجا روم زدستت بچه سان رهم زشستت
همه جا رسیده شستت همه را گرفته دستت
بکشی بشست خویشم بکشی بدست خویشم
بکش و بکش که جانم بفدای دست و شستت
بمن فقیر مسکین چو گذر کنی بیفکن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.