بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست
زخم جانم ز کمان خانه ابروی کسی ست
شب ز غم چون گذرانم من تنها مانده
ای خوش آن کس که شبش تکیه به پهلوی کسی ست
گریه امروز نمی ایستدم، کاندر خواب
دیده ام شب که رخم گویی بر روی کسی ست
از کجا آمدی، ای باد، که دیوانه شدم
بوی گل نیست که می آید، این بوی کسی ست
پند خود بیهده ضایع مکن، ای صاحب پند
کز توام نیست خبر ز آنکه دلم سوی کسی ست
دل من دور نرفته ست، نکو می دانم
باز جویید همانجاش که در موی کسی ست
بو که از گم شده خویش نشانی یابم
روز و شب گشتم هر جا که سر کوی کسی ست
از دل و دیده و جان هر چه دهم راضی نیست
یارب، این ترک جفا پیشه چه بدخوی کسی ست
گر تو منکر شوی، ای شوخ، بداند همه کس
کاین بلای دلم از نرگس جادوی کسی ست
سر ابروی تو گردم، گرهش بازگشای
که کمانت نه به اندازه بازوی کسی ست
همه بهر دگرانست زکوة حسنت
آخر این خسرو بیچاره دعاگوی کسی ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.