شمارهٔ ۱۹۹۵
گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستانی
ملک نه چرخ ز خورشید و ز مه بستانی
عارضت ماند در آبنوس جان ای سلطان
چه شود گر نفسی عرض سپه بستانی
آن دلی کش همه خوبان نتوانند ستد
تو از آن چشم سیه نیم نگه بستانی
بی گرو جان دهم و بوسه همی خواهم وام
لیک شرطی که یکی بدهی و ده بستانی
دیدنت شد گنهم منتهی بر دیده نهم
گر کشی چشمم و انصاف گنه بستانی
جان دهم نه کنی ارزد نه یکی صد جان آن
که به صد ناز از آن گفتن نه بستانی
جان گریزانست ز خسرو اگر آن سو ای باد
بگذری بوی از آن زلف سیه بستانی
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.