جهانی به خواب خوشست و من از غم به بیداری
خورد هر کس آب خوش دل من به خونخواری
شب از غم بود صد سالم همه شب ز غم ناله
نباشد چنین حالم گرم دل کند یاری
گو کنم چو کم کاری هوای چون تو یاری
جفا کن کنون باری که میرم به دشواری
زدی غمزه و هر دم نمایی رخ و لب هم
چه بخشی کنون مرهم که زخمی زدی کاری
چو بر کنگرش جو جو ترا جلوه باید نو
رگ جانم ببرد خسرو کمندت به دست آری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار بیانگر حالتی از اندوه و رنج شاعر هستند. او در شبهای پرغم خود به بیداری ناخواسته دچار است و دیگران در خواب خوش به سر میبرند. شاعر از یک یاری گرم دل کمک میخواهد که او را از غم و درد نجات دهد. او درد و رنج ناشی از عشق را با زبان شاعرانه بیان میکند و به زیبایی معشوق اشاره میکند که باعث افزایش دردش میشود. در نهایت، شاعر به تصویر کشیدن جاذبه معشوق و اثراتش بر جانش میپردازد و از او درخواست یاری میکند.
هوش مصنوعی: دنیا در خواب خوشی فرو رفته، ولی من به خاطر غمهایم بیدارم. هر کسی که دل من را با خوشی و محبت تصور کند، در واقع آن را به خونریزی و درد تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: شبها به خاطر غم و اندوه گذراندهام و در تمام این سالها، هر شب به درد و غم ناله کردهام. حالا که یاری به من کمک میکند، حالم بهتر شده است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم کمبودهایم را جبران کنم، باید مانند تو، یاری را که باعث سختیام میشود، فراموش کنم. اکنون که به دلایل دشواری به راه میروم، این کار را ضروریتر احساس میکنم.
هوش مصنوعی: با یک نگاه و لبخند جذاب، دلم را به درد انداختی. حالا چگونه میتوانم زخم ناشی از عشق تو را درمان کنم؟
هوش مصنوعی: زمانی که بر فراز قلههایش قرار داری، چهرهات باید جدید و دلانگیز باشد. رگ حیات من به دست تو میافتد، ای پادشاه، زمانی که کمند تو را به دست میآورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.