ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آیی؟
وی سرو خرامان، به چمن باز کی آیی؟
جانی تو که از دوری روی تو بمردم
تا زنده شوم باز، به من باز کی آیی؟
شد جان هوایی به عنان گیری تو، لیک
زان باد تو، ای ترک به من، باز کی آیی؟
ما را وطن تنگ و تو خو کرده به صحرا
در ظلمت زندان وطن باز کی آیی؟
سرمایه خسرو به جهان جز سختی نیست
عمری که تو رفتی به سخن، باز کی آیی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره longing (دلتنگی) و انتظار برای بازگشت محبوب است. شاعر به محبوب خود که از او دور شده، میگوید که جانش به خاطر دوری او به تنگ آمده و از او میخواهد که دوباره برگردد. او همچنین به سختیهای زندگی و زندان وطن اشاره میکند و از محبوب میخواهد که او را ترک نکند و به زودی بازگردد. در نهایت، احساس تنهایی و درد ناشی از فراق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: عزیزم، کی به بدن من برمیگردی؟ ای معشوق خوشقدم، کی به باغ برمیگردی؟
هوش مصنوعی: من جانم را که به خاطر دوری تو در غم از دست دادم، وقتی میتوانم دوباره زنده شوم؟ تو چه زمانی به سوی من بازخواهی گشت؟
هوش مصنوعی: جان من به خاطر تو و در جستجوی تو، شاداب و سرزنده شده است. اما ای ترک، از آن بادی که تو به من دادهای، میپرسم که دوباره کی برمیگردی؟
هوش مصنوعی: وطن ما برای ما تنگ و محدود شده و تو در بیابان آرام گرفتهای؛ در این تاریکخانهی وطن، چه زمانی برمیگردی؟
هوش مصنوعی: ثروت و دارایی خسرو به جز درد و رنج در این دنیا چیزی نیست؛ حال که تو رفتهای، دیگر چه زمانی برمیگردی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.