بختم از خواب در آمد چو تو با من خفتی
نه در آغوش که در دیده روشن خفتی
هر دمی گردی و در دیده ناخفته دوست
دوستانه ز پی کوری دشمن خفتی
یاد داری که شبی هر دو به بستان بودیم
من به خار و خس و تو در گل و گلشن خفتی
این چه عید است که خسرو ز تو قدری دریافت
که تو با او همه شب دست به گردن خفتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عاشقانه و عاطفی سخن میگوید. شاعر از خواب بیدار میشود و به یاد لحظات شیرین و نزدیک بودن خود و معشوقش میافتد. او بیان میکند که حسرت لذت بیداری و نزدیکی به معشوق را دارد، چراکه درخت عشق به آنها آغوشی نمیدهد و تنها در یادها و دیدهها باقی ماندهاند. شاعر به یاد شبهایی که در بستان بودند میافتد و مقایسه میکند که او میان خارها و معشوقش در گلها خوابیده بود. در پایان، اشاره میکند که چگونه معشوق با دیگران شبها را میگذرانده و به شادیهایی که با دیگران داشته، حسرت میخورد.
هوش مصنوعی: سرنوشت من از خواب بیدار شد، وقتی تو با من خوابیدی، نه در آغوشم، بلکه در دیدگان روشن و بیدارم.
هوش مصنوعی: هر لحظه در حال تغییر هستی و در چشم دیگران، به خاطر دوست، به طور دوستانه از کوری دشمن رنج میکشی.
هوش مصنوعی: به یاد داری آن شب که هر دوی ما به باغ رفته بودیم؟ من در میان خار و علفها بودم و تو در بین گلها و فضای زیبا خوابیده بودی.
هوش مصنوعی: این چه روز شادی است که پادشاه از تو ارزش و احترامی دریافت کرده در حالی که تو تمام شب به او نزدیک بودی و در آغوشش خوابیدهای؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.