ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در حضوری
ز وصال شربتم ده که بسوختم ز دوری
منم و شبی و گشتی به خرابههای هجران
که عظیم دور ماندم ز ولایتِ صبوری
چو به اختیارِ خاطر غمِ عشق برگزیدم
ز جفا هر آنچه آید بکَشیم از ضروری
من اگر هلاک گردم، تو چه التفات داری؟
که ز غفلتِ جوانی به کرشمهٔ غروری
نه خیال بر دو چشمم، نه یکی هزار منّت
که تواَم ز دولتِ او شب و روز در حضوری
چمن اینچنین نخندد، تو مگر بهشت و باغی
بشر اینچنین نباشد، تو مگر پری و حوری
گذری اگر توانی به بهارِ عاشقان کن
که ز اشکِ من به صحرا همه لاله است و سوری
به شبِ فراق خسرو چو چراغ سوخت آخر
شبش ار چه تیرهتر شد، به چراغ از تو نوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.