باز این ابر بهاری از کجا آید همی؟
کز برای جان مسکینان بلا آید همی
من نخواهم زیست، این بو می شناسم کز کجاست
خون من در گردنش، بر من چه ها آید همی
رو بگردان، ای صبا، بر من ببخشای و بیا
کز تو بوی آن نگار آشنا آید همی
بوی گل گه گه که می آید، ز من جان می رود
زانکه من می دانم و من کز کجا آید همی
یار حاضر، من نمی دانم ز بیهوشی خویش
کوست این یا می رسد یا رفت یا آید همی
صبر فرمایند و من بیخود که درد عشق را
دل که رفت از جای خود، کمتر به جا آید همی
خلق گوید، خسروا، غم کشت، از خود یاد کن
در چنین اندیشه یاد خود کرا آید همی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره انسانهایی است که در غم و رنج عشق به سر میبرند. شاعر از آمدن یک ابر بهاری سخن میگوید که ممکن است برای روح مسکینان بلا بیاورد. او احساس میکند که زندگیاش تحت تأثیر عشق و دردهایی که به او رسیده، قرار دارد. شاعر به یاد عطر و بوی محبوبش افتاده و از اینکه یارش در دسترس نیست، به شدت بیتاب و دچار بیهوشی است. در انتها، او میگوید که مردم او را به خاطر غم و اندوهش سرزنش میکنند، اما او در دل نمیتواند به خود بیندیشد و به یاد خویش بیفتد. این شعر تصویری از احساسات عمیق عاشقانه و دردهای ناشی از فقدان را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: این دوبیتی میگوید که ابرهای بهاری از کجا میآیند و چرا برای جان کسانی که ضعیف و نیازمندند، مشکلات و سختیها به وجود میآورند. به نوعی، شاعر به این موضوع میپردازد که گاهی اوقات نعمتها و شرایط مساعد زندگی ممکن است با مشکلات همراه شود.
هوش مصنوعی: نمیخواهم زندگی کنم، این بو را میشناسم و میدانم که از کجا آمده است. این خون که در گردن اوست، چه مشکلاتی برای من به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: ای نسیم، به من روی بگردان و بر من رحمت کن و بیا، زیرا از تو بوی آن محبوب آشنا به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: هر از گاهی بوی گل به مشامم میرسد و این مسأله باعث میشود که جانم بگیرد، زیرا خوب میدانم که این بوی خوش از کجا میآید و چه احساسی را در من زنده میکند.
هوش مصنوعی: یار در کنارم است و من در حالت بیhoشی و سردرگمی به آن فکر میکنم. نمیدانم آیا او به من نزدیک است، دور شده یا تازه میآید.
هوش مصنوعی: مردم صبر میکنند و من که از عشق دیوانهام، وقتی دل به جای خود نیست، نمیتوانم به خوبی در موقعیت خود بمانم.
هوش مصنوعی: مردم میگویند: ای خسرو، غم را دور کن. در چنین حالتی، به خودت فکر کن. در این اندیشه، آیا کسی به یاد تو خواهد آمد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر مشامم بوی یار آشنا آید همی
یا که از طرف چمن، باد صبا آید همی
بوی ناف آهوی چین است یا مشک تتار
یا که بوی خاک دشت کربلا آید همی
گر به دقت بنگری از خاک دشت کربلا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.