بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان خوشتری
دلدادگان خویش را می کش که از جان خوشتری
در هوشیاری مهوشی، سرمست و غلتان دلکشی
چون مو کنی شانه کشی، طره پریشان خوشتری
چوگانت سر جو از همه، سر برد گو از همه
خوش می بری گو از همه، در لعب چوگان خوشتری
با آنکه خوش باشد چمن با سرو و نسرین و سمن
بسیار دیدم در تو من، بسیار از ایشان خوشتری
هر چند می بینم ترا، تشنه ترست این دل مرا
خواهم بیاشامم ترا کز آب حیوان خوشتری
گر چه جوانی خوش بود، بی تو ندانم خوش بود
ور زندگانی خوش بود، حقا که تو زان خوشتری
باری چه باشد دل ببین کانجا کنی منزل گزین
در چار سوی دل نشین کز هشت بستان خوشتری
نقش تو، ای شمع چگل، بیرون دهم زین آب و گل
لیکن تویی چون گنج دل، در کنج ویران خوشتری
دارم به دل درد قوی، می خواهمش منزل قوی
با آنکه درد خسروی، لیکن ز درمان خوشتری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیگر نخوانم جان تورا زیرا که از جان خوشتری
از حسن خوبان نشمرم حسنت که ایشان خوشتری
تشبیه رویت کردمی در حسن هر باری به مه
چون نیک وا دیدم بسی از ماه تابان خوشتری
در بوستان گل دیدهام سنبل بسی بوییدهام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.