آتش اندر آب هرگز دیدهای
عنبر اندر تاب هرگز دیدهای
چون دهان و لعل شورانگیز او
پسته و عناب هرگز دیدهای
شد نقاب عارضش زلف سیاه
شام پر مهتاب هرگز دیدهای
در صدف چون رشته دندان او
لؤلؤی خوشاب هرگز دیدهای
نرگسش در طاق ابرو خفته مست
مست در محراب هرگز دیدهای
در غمش خسرو چو چشم خونفشان
چشمه خوناب هرگز دیدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک معشوق میپردازد و شاعر با زبان زیبا و تصویری خود، او را به عناصر طبیعی و چیزهای قیمتی تشبیه میکند. او به ویژگیهای ظاهری معشوق اشاره میکند، مانند لبهای زیبا، موهای سیاه، دندانهای درخشان و چشمهای غمگین و جذاب. شاعر با بیان اینکه چنین زیباییهایی را هرگز ندیدهایم، تأکید میکند که معشوقش به گونهای است که هیچکس نمیتواند با او مقایسه شود.
هوش مصنوعی: هرگز ندیدهای که آتش در آب وجود داشته باشد، و هرگز ندیدهای که خوشبوترین عطر در شرایط عادی بهراحتی در چشم باشد.
هوش مصنوعی: چنانچه لبان او به زیبایی و جذابیت پسته و عناب هستند، هرگز چنین چیزی را ندیدهای.
هوش مصنوعی: چهرهاش به زیبایی زلفهای سیاهش در شب مانند ماهتاب میدرخشد، آیا تا به حال چنین منظرهای را دیدهای؟
هوش مصنوعی: در صدفی که دندانهایش خوشنقش و زیباست، لؤلؤی دلپذیری وجود دارد که هرگز آن را ندیدهای.
هوش مصنوعی: نرگس او در قوس ابروهایش خوابیده است و در حالی که مست و شیدا است، همیشه در محراب عبادت خود زیباییاش را به نمایش گذاشته است. آیا تاکنون زیبایی او را دیدهای؟
هوش مصنوعی: در ناراحتی او، خسرو مانند چشمی است که خون میبارد، و هرگز چشمه خوناب را ندیدهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.