ای که در دیده درونی و در آغوش نه ای
هم به یاد تو که یک لحظه فراموش نه ای
چند افسون جفا خوانی و پنهان داری
آنچنان نیست که افسونش به هر گوش نه ای
رو بپوشیدی و این بنده خطا کرد که دید
من و رسوایی ازین پس، چو خطاپوش نه ای
وه که از درد توام خون جگر نوش گرفت
تو چه دانی که در این درد جگر نوش نه ای
گر به آغوش بریزند گل اندر بر من
آن همه خار بود چون تو در آغوش نه ای
دوش گفتی که کنم چاره کارت فردا
آخر امروز چرا بر سخن دوش نه ای؟
از لبش وعده دهی، وز مژه اش زخم زنی
نیش باری مزن، ای دیده، اگر نوش نه ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که در دیده درونی و در آغوش نهای
هم به جان تو که یک لحظه فراموش نهای
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.