ای که چشم من به روی خویش روشن کردهای
اندر آخوش خوش کزان رو خانه گلشن کردهای
صد دل ویران است در هر تار پیراهن ترا
تو، چنین نازک، چه تار است اینکه بر تن کردهای؟
تو همه تن مایه شادی و جانم پر ز غم
جان من، وه اینچنین جایی چه مسکن کردهای؟
جلوه کردی بر من از رخ تا روان شد خون ز چشم
یارب آید پیش چشمت آنچه با من کردهای
تیغ زن بر گردن من، خون من در گردنت
غم مخور، چون اینچنین خون صد به گردن کردهای
هر شبی تا روز میسوزم گدازان همچو شمع
دم به دم از سوزش من چله روشن کردهای
دوست میدارم ترا با آنکه بهر خویشتن
عالمی بر خسرو بیچاره دشمن کردهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر پرند ساده مشک سوده خرمن کردهای
زیب را پیرایه بر نسرین ز سوسن کردهای
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.