ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص جان مخواه
کار را سامان مجو و درد را درمان مخواه
از بلا و فتنه ترسی، چشم در خوبان منه
بیم چاوشان کنی، در یوزه از سلطان مخواه
یار محمل راند، در ویرانه هجران بمیر
نوح کشتی برد، ما را غوطه در طوفان مخواه
دشمن کش دوست می خوانی، مرادت کی دهد؟
نام قصاب ار خضر شد، چشمه حیوان مخواه
شهسوارا، ناوک مژگان زدی جان بستدی
بیشتر زان چون ندارم، مزد آن پیکان مخواه
از تن عاشق ز بهر خون او پرسش مکن
از بز قربان ز بهر کشتنش فرمان مخواه
تن نه مستورست، عصمت از سگ گلخن مجوی
دل نه آبادست، عشره از ده ویران مخواه
خاک پایش را به دل می خواهی، ای دیده، خطاست
گوهری را کش دو عالم قیمت است ارزان مخواه
من اسیر شاهد و تو زهد خواهی، ای رفیق
آنچه ناید از من رسوای تر دامان، مخواه
زاری خسرو مجو در سینه های بی خبر
ناله مرغ اسیر از بلبل بستان مخواه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و درد ناشی از آن میپردازد و به عاشق توصیه میکند که از نگرانیهای بیهوده دست بردارد. شاعر میگوید اگر عاشق هستی، از غم و درد و مشکلات نترس و به دنبال درمان نباش. او به تصویرهایی از عشق و جدایی اشاره میکند و میگوید که باید از ترس و شکایت دور بود. در نهایت، شاعر از دوست میخواهد که دست از توقعات غیرممکن بردارد و به واقعیت عشق و رنجها توجه کند. به این ترتیب، آنچه در این شعر بیان شده، تأکید بر پذیرش عشق و سختیهای آن است.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر عاشق هستی، از این غم رهایی جانت را نخواه. به فکر سامان دادن به اوضاع نباش و در پی درمان درد خود نباش.
هوش مصنوعی: از مشکلات و سختیها نترس و چشمت را از زیباییها برنگیر. در میانهی کار، از پادشاه چیزی طلب نکن.
هوش مصنوعی: دوستانهها در حال حرکت هستند، اما من در ویرانی و دوری از یار خود زبان به شکایت نمیگشایم. همچون نوح که کشتیاش را به سرمنزل مقصود راند، من را از غرق شدن در این طوفان نجات ندهید.
هوش مصنوعی: تو دشمنی را که به ظاهر دوست میخوانی، چگونه میتوانی به او امید داشته باشی؟ اگر کسی مانند خضر (که نماد زندگی جاویدان است) شود و نام قصاب (که کارش کشتن است) را بر خود بگذارد، دیگر نباید امیدی به چشمه حیات و زندگی داشته باشی.
هوش مصنوعی: ای سواران، تیر مژگان تو جانم را بیشتر گرفته است. از آنجایی که دیگر چیزی ندارم، درخواست پاداش آن تیر را نکن.
هوش مصنوعی: از جسم عاشق به خاطر خون او سوال نکن و از بز قربانی هم برای کشتنش درخواست نکن.
هوش مصنوعی: بدن انسان پوشیده نیست، اما پاکی و پاکدامنی را از جستی و خیزی مانند سگ در گلخن نخواهید. دل نیز آباد و سرسبز نیست، از گروهی در دهی ویران چیزی نخواهید.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی خاک پای او را در دل خود داشته باشی، ای چشم، این اشتباه است. باید بدانی که گوهری که در دو جهان بیقیمت است، هرگز نباید ارزان بگِذاری.
هوش مصنوعی: من به نیروی عشق و زیبایی دل سپردهام و تو به ترک دنیا و زهد متعهدی، اما ای دوست از من نخواسته که بیش از این رسوا شوم و آبرویم را ببرم.
هوش مصنوعی: از آوای دلنواز بلبل در باغ نپرس، چون دلهای ناآگاه نمیدانند که خسرو چگونه غمگین است و در سینههایشان زاری نمیکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از سر عشاق در زیر فلک سامان مخواه
اختیار از گوی عاجز در خم چوگان مخواه
از جهان بی وفا با تلخرویی صلح کن
نقش یوسف بر درو دیوار این زندان مخواه
صددرستی شیشه گر را در شکست شیشه هست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.