گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

چو بنمایی رخ گلنار گونه

گل اندر خار غلتد خار گونه

همیشه چشم تو مست است، جانا

ولی در دلبری هشیار گونه

شفا حاصل نشد درد دلم را

مگر زان نرگش بیمار گونه

خرد در صدر دیوانخانه عشق

همی گردد دل بیکار گونه

چه غم، اینک پی تو می گذارم

نفس پیمودن مکار گونه