دریاب که جان خراب گشته ست
دل ز آتش غم کباب گشته ست
خون جگر آب شد ز عشقت
زهره نه که گویم آب گشته ست
پیش که گشایم این که زلفت
در گردن من طناب گشته ست
یک ره به من خراب کن گشت
دل بین که چسان خراب گشته ست
دانم که ز مهر عارض تست
اشکم که چو لعل ناب گشته ست
زلف تو سیه چراست ماناک
بسیار در آفتاب گشته ست
در کشتن خسرو آرزویت
بشتاب که بس شتاب گشته ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.