دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گردیده
سری بر آستان او ز محنت خاک گردیده
ز بس کز غمزه او تیغ بیداد آمده بر من
سراسر سینه ام چون دامن او چاک گردیده
به تاباک افگند پروانه را شمع وفا پیشش
که گرد سر هنوزش اندر آن تاباک گردیده
به آن شکل و شمایل با وجود حسن خورشیدی
ندیده چون تویی هر چند در افلاک گردیده
عجب گر شادمان گردد درونها بعد ازین هرگز
دل خلقی چنین کز درد من غمناک گردیده
ز به زهر هجر خسرو جان نخواهی داد دور از وی
از آن رویی کز آیین وفا تریاک گردیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.