ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو
وی ماه شب افروز، چه طرار کسی تو
خون است می نوشگوارت ز دل خلق
ای ظالم بی مهر، چه خونخوار کسی تو
هر چند که گویند مکن جور، کنی بیش
زین خوی مخالف چه جفا کار کسی تو
خنجر زنی از غمزه و رحمت نکنی هیچ
زین بیش عفاالله چه ستمگار کسی تو
گر جان ندهم، سر نهم، آزرده کنی دل
هم جان و سر تو که دل آزار کسی تو
خوارم کنی و عزتم این بس که بگویی
کای بر درم افتاده، تویی خوار کسی تو
چندین که جفا برد ز تو خسرو مسکین
روزیش نگفتی که وفادار کسی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.