گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو

تا چند هنوز آخر دوری ز وصال تو

عقل و دل و جان از تن، برد این همه عقل از من

من مانده ام و چشمی حیران جمال تو

خنجر کش و بازم کش تا باز رهم زین غم

ور زانکه بود، جانا، هر چند وبال تو

زینگونه کن من دیدم شکل تو و حال تو

دشوار برم جان را از دست خیال تو

ای لشکر مشتاقان در پیش رکاب تو

ای گردن سربازان در پیش دوال تو

یارب که چه ظلم است آن، یارب، که چه داغ است این

بر جان مسلمانان از هندوی خال تو

جانی ست مرا هدیه، منمای چنان رویم

کاندازه من نبود تعظیم جمال تو

صد قصه فزون دارم از درد دل خسرو

لیکن به زبان نارم از بیم ملال تو

 
 
 
عطار

ای جلوه‌گر عالم، طاوس جمال تو

سرسبزی و شب رنگی وصف خط و خال تو

بدری که فرو شد زو خورشید به تاریکی

در دق و ورم مانده از رشک هلال تو

صد مرد چو رستم را چون بچهٔ یک روزه

[...]

مولانا

هر شش جهتم ای جان منقوش جمال تو

در آینه درتابی چون یافت صقال تو

آیینه تو را بیند اندازه عرض خود

در آینه کی گنجد اشکال کمال تو

خورشید ز خورشیدت پرسید کیت بینم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه