بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو
تا چند هنوز آخر دوری ز وصال تو
عقل و دل و جان از تن، برد این همه عقل از من
من مانده ام و چشمی حیران جمال تو
خنجر کش و بازم کش تا باز رهم زین غم
ور زانکه بود، جانا، هر چند وبال تو
زینگونه کن من دیدم شکل تو و حال تو
دشوار برم جان را از دست خیال تو
ای لشکر مشتاقان در پیش رکاب تو
ای گردن سربازان در پیش دوال تو
یارب که چه ظلم است آن، یارب، که چه داغ است این
بر جان مسلمانان از هندوی خال تو
جانی ست مرا هدیه، منمای چنان رویم
کاندازه من نبود تعظیم جمال تو
صد قصه فزون دارم از درد دل خسرو
لیکن به زبان نارم از بیم ملال تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جلوهگر عالم، طاوس جمال تو
سرسبزی و شب رنگی وصف خط و خال تو
بدری که فرو شد زو خورشید به تاریکی
در دق و ورم مانده از رشک هلال تو
صد مرد چو رستم را چون بچهٔ یک روزه
[...]
هر شش جهتم ای جان منقوش جمال تو
در آینه درتابی چون یافت صقال تو
آیینه تو را بیند اندازه عرض خود
در آینه کی گنجد اشکال کمال تو
خورشید ز خورشیدت پرسید کیت بینم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.