گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان من
سوی تو می کشد هنوز این دل ناتوان من
خواب نماند خلق را در همه شهر از غمت
دور شنیده می شود در دل شب فغان من
هیچ غبارت از درون می نپذیر دم سکون
گر چه شد آب جمله خون در تن ناتوان من
وه که ز جور چون تویی نام غبار بر زبان
نیست کسی که بفگند خاک بر این دهان من
گر دهیم به جان امان، نزل ره تو عمر من
ور کشیم به رایگان گرد سر تو جان من
گفتیم از چه ناخوشی، رنج تو چیست، بازگو؟
دوری دوستان و بس، دور ز دوستان من
بس که توشوخ و دلبری، گم شود ار دل کسی
گر چه که دیگری برد، بر تو بود گمان من
دور مکن ز دامنش گرد من، ای صبا، از آنک
در ره او از این هوس خاک شد استخوان من
خون دل من آب شد از پی روی شستنش
خواب نمی رود هنوز از پی این جوان من
خشم کنان بیا که ما صلح کنیم یکدگر
جان و دل من آن تو، رنج و غم تو آن من
دوش ز آه دل مرا سوخته بود لب، ولی
بخت من آنک نام شه بود برین زبان من
شاه جهان جلال دین، آنک به یک اشارتش
دولت بیکرانه شد محنت بی کران من
بگذرد و نیوفتد هیچ به خسروش نظر
پیک شتاب می رود ترک سبک عنان من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و درد فراق است. شاعر از آتش عشق و طغیان احساساتش سخن میگوید و به محبوبش میرسد. او از غم و رنجی که در پی دوری عزیزش دارد، شکایت میکند و به تاثیرات این دوری بر زندگی و خواب مردم اشاره میکند. شاعر با اضطراب و ناامیدی از وضعیت دلتنگیاش سخن میگوید و از محبوبش میخواهد که نزد او بازگردد. در نهایت، او از امید و آرزوهایش برای بازگشت به وصال میگوید و آرامش پایدار را در کنار محبوبش جستجو میکند. این شعر به زیبایی احساسات عمیق انسانی را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: هرچند که خوی نازک تو جانم را به آتش کشیده، اما دل ضعیف من هنوز به سمت تو کشیده میشود.
هوش مصنوعی: در تمام شهر، هیچ کس خواب ندارد و همه از اندوه تو آگاهند. در دل شب، ناله و فریاد من به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: هیچ خاکی از درون خودت را قبول نکن، حتی در زمانی که همه چیز آرام است. اگرچه تمامی مایعات در بدن ضعیف من، خون هستند.
هوش مصنوعی: آه، از ظلم و ستمی که تو بر من روا میداری، هیچکس نمیتواند نام و نشانی از خاک و غبار به زبان بیاورد، زیرا آنکه خاک بر دهان من میریزد، تو هستی.
هوش مصنوعی: اگر به جانم اجازه دهی، در راه تو عمرم را فدای تو میکنم و اگر هم بدون هیچ هزینهای، جانم را برای تو صرف کنم.
هوش مصنوعی: گفتیم چه چیزی موجب ناراحتیات شده، چرا اینقدر در درد و رنجی؟ او پاسخ داد که تنها مشکل من دوری از دوستانم است و بس.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذبیت، چنان میکنی که دل کسی ممکن است گم شود، حتی اگر کسی دیگری آن دل را برباید. اما این تصور از تو همیشه در ذهن من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: ای صبا، از دامن محبوبم دور نشو، چون من به خاطر عشق او، به حالت خاک و استخوانی افتادهام.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق و رنجی که متحمل شدهام، به نرمی و آسانی تبدیل شده و نتوانستهام از فکر این جوان غافل شوم؛ حتی خواب هم به چشمانم نمیآید.
هوش مصنوعی: بیا با خشم و غضب وارد شو تا با هم صلح کنیم. جان و دل من متعلق به توست و رنج و غم تو نیز بر دوش من است.
هوش مصنوعی: دیشب به خاطر درد دل، لبهایم سوخته بود، اما بخت من این است که نام آن شاه بر زبان من جاری است.
هوش مصنوعی: پادشاه بزرگی که نامش جلال دین است، به محض اینکه اشارهای کرد، خوشبختی بیپایانی برای من به وجود آمد، در حالی که قبل از آن در رنج و عذاب بیپایان به سر میبردم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زمان میگذرد و هیچ چیز نمیتواند جلوه و عظمت خسرو را تحت تأثیر قرار دهد. پیامآوری سریع و چابک در حال حرکت است و از آنجایی که او سبک و آزاد است، به راحتی میتواند راه خود را ادامه دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من
همچو چراغ می جهد نور دل از دهان من
ذره به ذره چون گهر از تف آفتاب تو
دل شده است سر به سر آب و گل گران من
پیشتر آ دمی بنه آن بر و سینه بر برم
[...]
هجر رخت زد آتشی در نی استخوان من
روی فلک سیاه شد از اثر دخان من
سوزم و همچنان بود شوق تو در روان من
میرم و همچنان رود نام تو برزبان من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.