گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب نبینم

وگرچه ماه بتابد، به ماه تاب نبینم

در آن زمان که نبینم ترا به چشم چو ابرم

چنان ببارد باران که آفتاب نبینم

به خانه سایه همی گیردم ز فکرت زلفت

که آفتاب در این خانه خراب نبینم

وصال خواهم و این در به روی من که گشاید

ز خنده شکرینت چو فتح باب نبینم؟

به وصل چند توان گفتنم «هنوز توقف »

کنم توقف، اگر عمر را شتاب نبینم

طمع بود ز دهان تو شربتیم، ولیکن

سؤال از که کنم، چون ره جواب نبینم؟

چو دل سخن نشنود و تو عاقبت بربودی

روان بکش که نگه داشتن صواب نبینم

جز آب می نرود از دو چشم خسرو و ترسم

که چند روز دگر خون رود که آب نبینم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode