گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم
نبود چنان کز آن بت دلخواه بشنوم
بیخوابیم بکشت، وه از من که هر شبی
بنشینم و فسانه آن ماه بشنوم
تیغم زن، ای رقیب، که قربان شوم ترا
آن دم که من روارو آن ماه بشنوم
آواز ارغنون ندهد ذوقم آن چنان
کاواز پای اسب تو ناگاه بشنوم
دل پاره های خون فگند همچو برگ گل
چون بوی تو ز باد سحرگاه بشنوم
خود را کنم سپند و نخواهم ترا گزند
از عاشقان چو بر در تو آه بشنوم
مدح و ثنا خسرو خوبان که گفته ای
خسرو بخوانش تا من گمراه بشنوم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.