دل داده ام به دلبر و جانی خریده ام
این تحفه بهر جان خراب آوریده ام
عشقت که هست قیمت او صد هزار جان
سوداگری ست این که به جانی خریده ام
جان است در هوای پریدن که شب به خواب
بر شکرش مگس شده، گویی پریده ام
ای ساربان، من اشتر مستم، مکن که من
در وادی فراق مغیلان چریده ام
نظاره ام کنند که در کوی عاشقی
روی سیاه کرده و جعد بریده ام
خسرو، غمم بکشت، همان همدم است این
کش سالها به خون جگر پروریده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: من به عشق دلبر دلم را باختهام و جانم را خریدهام. عشق تو ارزشش به اندازه صد هزار جان است و من به نوعی در این سوداگری جانم را فدای عشق کردهام. شبهایی که در خواب به سر میبرم، گویی در هوای عشق پرواز کردهام. ای ساربان، مرا ترک مکن زیرا در این راه دوری از معشوق به سر میبرم. مردم به من نگاه میکنند و من در کوی عشق به خاطر سیاهی رویم و زلف پریشانم، رسوا شدهام. غم من، همدم من است و سالهاست که با درد و رنج، این احساس را پروراندهام.
هوش مصنوعی: من به محبوب خود عشق ورزیدهام و جانم را از او خریدهام؛ این هدیه را برای روح آشفتهام آوردهام.
هوش مصنوعی: عشق تو به قدری باارزش است که قیمتش برابر با صد هزار جان است. من هم برای به دست آوردن این عشق، جانم را فدای آن کردهام.
هوش مصنوعی: در دل انسان آرزوی آزادی و پرواز وجود دارد، حتی وقتی که شب به خواب میرود و خوابش شیرین است، احساس میکند که همانند مگسی در شکر پرواز کرده است.
هوش مصنوعی: ای سوار، من به حال مستی هستم، نگذار که در این بیابان جدایی سرگردان شوم.
هوش مصنوعی: من را مینگرند که در دنیای عاشقی چهرهای دلتنگ و در هم ریخته دارم.
هوش مصنوعی: خسرو باعث شد که غم و اندوه من از بین برود و او همان کسی است که سالها به خاطر درد و رنجی که کشیدهام، در دل من جا دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.